دوستانهلغتنامه دهخدادوستانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به دوست . || از روی دوستی و محبت و رفاقت . (ناظم الاطباء). محبانه . (آنندراج ) : دشمن ارچه دوستانه گویدت دام دان گرچه ز دانه گویدت .مولوی .
دوستانهدیکشنری فارسی به انگلیسیaffable, amiable, amicable, chummy, co-operative, comradely, cooperative, cordial, cordially, friendly, good-humored, hearty, homely, neighborly
دوستگانهلغتنامه دهخدادوستگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دوستگان . دوستکان . || به سلامتی معشوق . (ناظم الاطباء). شادی دوست .
نوع دوستانهلغتنامه دهخدانوع دوستانه . [ ن َ / نُو ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی دلسوزی و محبت نسبت به همنوعان . بشردوستانه .
انساندوستانهhumanitarian 2, philanthropicواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به انساندوستی متـ . انسانی humane
نوع دوستانهلغتنامه دهخدانوع دوستانه . [ ن َ / نُو ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی دلسوزی و محبت نسبت به همنوعان . بشردوستانه .
نوع دوستانهلغتنامه دهخدانوع دوستانه . [ ن َ / نُو ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی دلسوزی و محبت نسبت به همنوعان . بشردوستانه .
انساندوستانهhumanitarian 2, philanthropicواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به انساندوستی متـ . انسانی humane