دومانلغتنامه دهخدادومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
دومانلغتنامه دهخدادومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دهاندوّمیانDeuterostomiaواژههای مصوب فرهنگستاننام مشترک شماری از شاخههای جانوران که مخرج آنها از اولین منفذ جنینی و دهانشان از دومین منفذ جنینی به وجود میآید
فامتن دومیانdicentric chromosomeواژههای مصوب فرهنگستانفامتنی با دو میانپار متـ . دومیان dicentric
دومنلغتنامه دهخدادومن . [ م َ ] (ترکی ، اِ) دومان . طوفان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دومان و طوفان شود.
رافائل دومانسلغتنامه دهخدارافائل دومانس . [ ءِ ] (اِخ ) مورخ معروف اروپایی معاصر صفویان که درباره ٔ مکتب تصوف ایران و دولت صفویان تحقیقاتی کرده است . رجوع به ج 4 تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ج 4 ص <span cl
دومنلغتنامه دهخدادومن . [ م َ ] (ترکی ، اِ) دومان . طوفان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دومان و طوفان شود.
عارملغتنامه دهخداعارم . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی سلم . بطنی از مرهبة بن دعام از صعب بن دوْمان بن بَکیل از قحطانیه است . (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701).
دعاملغتنامه دهخدادعام . [ دُ ] (اِخ ) ابن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان بن بکیل ، مشهور به دعام اکبر. جدی است جاهلی از قبیله ٔ همدان . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
علیانیلغتنامه دهخداعلیانی . [ ع َل ْ ] (ص نسبی ) منسوب است به «علیان » که بطنی است از أشجع، و او علیان بن أرجب بن دعام بن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر).
وابشلغتنامه دهخداوابش . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن دهمة قبیله ای است از همدان . (منتهی الارب ). مؤلف تاج العروس آرد: وابش بن دهمة فی همدان ، و هم بنووابش بن دهمةبن سالم بن ربیعةبن مالک بن صعب بن دومان .