دژگوارلغتنامه دهخدادژگوار. [ دُ گ ُ ] (ص مرکب ) ناگوار. ثقیل . بطی ءالانهضام . سنگین . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هر غذای ناگواری که هضمش سخت و مشکل باشد. (ناظم الاطباء).- دژگوار شدن ؛ ناگوار شدن . بطی ٔالانهضام شدن . وَبال . وَبَل . (تاج المصادر بیهقی ).
دیوار دور بامگویش اصفهانی تکیه ای: herre طاری: -------- طامه ای: --------- طرقی: herra کشه ای: -------- نطنزی: erre
دژگواردلغتنامه دهخدادژگوارد. [ دُ گ ُ ] (ص مرکب ) دژگوار. ثقیل . بطی ءالهضم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به دژگوار شود.
دژلغتنامه دهخدادژ. [ دُ ] (ص ، پیشوند) زشت و بد. (انجمن آرا) (آنندراج ). بدکار.بدعمل . (ناظم الاطباء). دش . بد. سخت . زشت . اهل شر. ضد. خلاف . مزید مقدم است و معنی زشت و بد به کلمه دهد چون : دژآباد، دژآهنگ ، دژاگام ، دژاگامه ، دژآگاه ، دژآگه ، دژآلود، دژانگاه ، دژبر، دژبراز، دژبرام ، دژبرو،
ناگوارلغتنامه دهخداناگوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوار = ناگور = ناگوارد = ناگورد). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوارا. ناگواره . ناگوارد. ضد گوارا. چیز بدهضم که زود گوارا نشود. (از آنندراج ). ناهاضم . (غیاث اللغات ). طعام ناپخته در معده را گویند. (برهان قاطع). ناگوارا. ناگوا
دژگواردلغتنامه دهخدادژگوارد. [ دُ گ ُ ] (ص مرکب ) دژگوار. ثقیل . بطی ءالهضم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به دژگوار شود.