دگرسان

degarsān

معنی

دگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).

جست‌وجوی دقیق

دگرسان

فرهنگ فارسی عمید

دگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).

دگرسان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

different, differently, dissimilar, diverse, varied

جست‌وجوی هم‌آوا

درسان

لغت‌نامه دهخدا

درسان . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دِرس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دِرس شود.

درسیان

لغت‌نامه دهخدا

درسیان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای از خره ٔ مؤمن آباد در قاینات . (یادداشت مرحوم دهخدا).

درصان

لغت‌نامه دهخدا

درصان . [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَرْص و دِرْص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به درص شود.

درسان

فرهنگ نام‌ها

(تلفظ: dorsān) (عربی ـ فارسی) (دُر + سان (پسوند شباهت)) ،(= دُرسا) ، ← دُرسا .

درسان

جست‌وجوی مشابه

دگرسانی

alteration 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هرنوع تغییر در ترکیب کانی‏شناختی سنگ ازطریق عوامل فیزیکی یا شیمیایی، به‏ویژه توسط محلول‌های گرمابی و نیز تغییرات ثانویه در سنگ یا کانی

دگرسانگر

دگرسانه

دگرسانی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

change, dichotomy, difference, differential, diversity, mutation, transformation, transmutation, variance, variation

دگرسانی

جست‌وجوی متن

پیرایش افتراقی

differential splicing

تبدیل کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تغییردادن، دگرگون ساختن، دگرسان کردن ۲. تعویض کردن، معاوضه کردن (ارز، پول)

دگروار

لغت‌نامه دهخدا

دگروار. [ دِ گ َرْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دیگرگونه . دگرسان . || (اِمرکب ) (اصطلاح شیمی ) عنصرشیمیایی با دو یا چند شکل . رجوع به دگروارگی شود.

دگرگون شدن

دگرگون شدن . [ دِ گ َ گو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دیگرگون شدن . تغییر کردن .تغیر. تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). عوض شدن . با وضعی دیگر شدن . با احوالی دیگر شدن . تغییر احوال دادن . تغییر ماهیت دادن . تغییر کیفیت دادن . به وضعی غیر وضع سابق درآمدن . و رجوع به دگرگون شود <span class

دگرگون گشتن

لغت‌نامه دهخدا

دگرگون گشتن . [ دِ گ َ گو گ َ ت َ ] (مص مرکب ) شحوب . تغیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). دگرگون شدن . تغییر یافتن . متغیر شدن . تغییر وضع دادن . مبدل شدن . و رجوع به دگرگون و دگرگون شدن شود : نماند نیک و بد بر کس مه و سال به یک لحظه دگرگون گردد احوال

جست‌وجوی هم‌آغاز

دگرسانی

alteration 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دگرسانی زیردریایی

halmyrolysis, halmyrosis, submarine weathering

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واکنش زمین‌شیمیایی میان آب دریا و رسوب در مکان‌های فاقد رسوب‌گذاری یا با رسوب‌گذاری اندک

دگرسان بودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

differ

دگرسان پذیر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flexible, variable

دگرسان پذیرانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

variably

جست‌وجوی هم‌قافیه

پیرایش دگرسان

alternative splicing, alternative RNA splicing, alternate splicing, AS

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیرایش یک پیش‌رِناپ معین به شیوه‌های مختلف که به تولید رِناپ‌هایی با توالی‌های مختلف منجر میشود متـ . پیرایش افتراقی differential splicing پیرایش دگرسان پیش‌رِناپ alternative pre-messanger RNA splicing

شکل پیرایشی دگرسان

alternative splice form

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هریک از شکل‌های متفاوت رونوشت‌های ساخته‌شده از یک پیش‌رِناپ، در نتیجۀ پیرایش ‌دگرسان‌

درپیوند

بیشتر بدانید

دگرسان

degarsān

معنی

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ نام‌ها

گویش مازنی

جست‌وجوی مشابه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی متن

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فرهنگ مترادف و متضاد

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آغاز

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی هم‌قافیه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان