دیاستازلغتنامه دهخدادیاستاز. (فرانسوی ، اِ) آمیلاز. آنزیمی (ماده ای آلی که توسط یاخته های گیاهی و حیوانی ساخته میشود) که در حیوانات و گیاهان یافت میشود و نشاسته و گلیکوژن را با عمل ئیدرولیز به قند ساده (مالتوز) تبدیل میکند. دکترین را نیز به مالتوز مبدل میسازد. در گوارش و تخمیر اهمیت دارد. در گیا
دستاشلغتنامه دهخدادستاش . [ دَ ] (اِ مرکب ) بار و بسته ٔ هیزم و هیمه .(آنندراج ). دسته و بسته و پشتاره . (ناظم الاطباء).
دستپاشلغتنامه دهخدادستپاش . [ دَ ] (ن مف مرکب ) با دست پاشیده شده . پراکنده شده بوسیله ٔ دست . نثار.- دستپاش کردن ؛ با دست پاشیدن تخم و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دستاسلغتنامه دهخدادستاس . [ دَ ] (اِ مرکب ) دست آس . آسیایی باشد که آن را به دست گردانند. (برهان ). آسی باشد که به دست گردانند. (جهانگیری ) (از انجمن آرا). آسیایی که به زور دست بگردد. (آنندراج ). آسیایی دستی که بدان غله دست آس کنند. (از شرفنامه ٔ منیری ). آسیاسنگی که به دست گردانند و به لهجه ٔ
دستاسفرهنگ فارسی عمیدآسیای کوچک که دارای دو سنگ و یک دستۀ چوبی است و آن را با دست میگردانند؛ آسدست؛ آسدستی.
فعالیت دیاستازیdiastatic activityواژههای مصوب فرهنگستانمقیاسی برای اندازهگیری قابلیت آرد در تولید مالتوز از نشاستۀ خود براثر فعالیت آمیلاز یا همان دیاستاز موجود در آن
کدیاستازلغتنامه دهخداکدیاستاز. [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) کدیاستازها اجسامی را گویند که خود به تنهایی تأثیری ندارند ولی هنگامی که با دیاستازی همراه شوند اثر آن را چند برابر می کنند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 66). رجوع به گیاه شناسی گل گلاب شود.