دیالیزلغتنامه دهخدادیالیز. (فرانسوی ، اِ) در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولوئید ازجسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیله ٔ استعمال غشائی (طبیعی یا مصنوعی ) که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند. ذرات ماده ٔ محلول از غشاء میگذرند ولی ذرات کولوئید بعلت درشتی ب
دیالیزفرهنگ فارسی عمید۱. (شیمی) عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمهتراوا.۲. (پزشکی) جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی که نارسایی کلیوی دارند یا مسموم شده اند.
دالیزلغتنامه دهخدادالیز. (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (نقل از لیث ). دالیج . دلیجز. دهلیز. دالان . رجوع به دالان شود.
دلظلغتنامه دهخدادلظ. [ دِ ل َظظ ] (ع ص ) کسی که به جبر و شدت چیزی را بکشد و براند. (ناظم الاطباء). کسی که بسختی براند. (از اقرب الموارد). مِدلَظ. رجوع به مدلظ شود.
دلظلغتنامه دهخدادلظ. [دَ ] (ع مص ) زدن کسی را یا سپوختن در سینه ٔ وی . (ازمنتهی الارب ). هول دادن کسی را بر سینه . (از اقرب الموارد). || بشتاب رفتن . (از منتهی الارب ). با سرعت گذشتن . (از اقرب الموارد). || جاری شدن آب بصورت نهر از آبراهه . (از اقرب الموارد).