دیانتلغتنامه دهخدادیانت . [ ن َ ] (ع اِمص ) مأخوذ از دیانة تازی ، دینداری کردن . صداقت و راستی . خداترسی . عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی . (ناظم الاطباء). دینداری : همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه . <p cl
دیانت داریلغتنامه دهخدادیانت داری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دینداری . عدالت و صداقت و راستی و پرهیزگاری . (ناظم الاطباء).
دیانت گریلغتنامه دهخدادیانت گری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) پارسائی و عدالت و صداقت . (ناظم الاطباء).
دیانت دارلغتنامه دهخدادیانت دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) دیندار. عادل وصادق و متدین و پرهیزگار و پارسا. (ناظم الاطباء).
نیک دیانتلغتنامه دهخدانیک دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) پرهیزگار. متقی . خداترس . پارسا. (ناظم الاطباء). متدین . پاکدین . (فرهنگ فارسی معین ).
دیانت داریلغتنامه دهخدادیانت داری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دینداری . عدالت و صداقت و راستی و پرهیزگاری . (ناظم الاطباء).
دیانت گریلغتنامه دهخدادیانت گری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) پارسائی و عدالت و صداقت . (ناظم الاطباء).
دیانت دارلغتنامه دهخدادیانت دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) دیندار. عادل وصادق و متدین و پرهیزگار و پارسا. (ناظم الاطباء).
نیک دیانتلغتنامه دهخدانیک دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) پرهیزگار. متقی . خداترس . پارسا. (ناظم الاطباء). متدین . پاکدین . (فرهنگ فارسی معین ).
بی دیانتلغتنامه دهخدابی دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دیانت ) بی دین . || بی راستی و بیدرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به دیانت شود.
قلتبوسلغتنامه دهخداقلتبوس . [ ق َ ] (ص ) قلتبان است ، و مردم بی دیانت را نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به قلتبان شود.
دیانت داریلغتنامه دهخدادیانت داری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دینداری . عدالت و صداقت و راستی و پرهیزگاری . (ناظم الاطباء).
دیانت گریلغتنامه دهخدادیانت گری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) پارسائی و عدالت و صداقت . (ناظم الاطباء).
دیانت دارلغتنامه دهخدادیانت دار. [ ن َ ] (نف مرکب ) دیندار. عادل وصادق و متدین و پرهیزگار و پارسا. (ناظم الاطباء).
نیکودیانتلغتنامه دهخدانیکودیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) نیک دیانت . (فرهنگ فارسی معین ). نیک آئین . نیک دین .
نیک دیانتلغتنامه دهخدانیک دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) پرهیزگار. متقی . خداترس . پارسا. (ناظم الاطباء). متدین . پاکدین . (فرهنگ فارسی معین ).
بی دیانتلغتنامه دهخدابی دیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دیانت ) بی دین . || بی راستی و بیدرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به دیانت شود.
بیدیانتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیدین، لامذهب ۲. ناپارسا، ناپرهیزگار، نامتدین، نامتقی ≠ بادیانت، پرهیزگار