دیرینلغتنامه دهخدادیرین . (اِخ ) قریه ای آباد در غربیه بمصر. مؤلف تاج العروس این ده را آباد دیده است . (از تاج العروس ).
دیرینلغتنامه دهخدادیرین . (ص نسبی ) دیرینه . کهنه . (آنندراج ). کهن . قدیم . عتیق . عتیقه : یار دیرین . دوست دیرین . آرزوی دیرین : نشناخت مرا حریف دیرین زیرا که چنین ندید پارم . ناصرخسرو.چو مجلس گرم شد ازنور شیرین ز مستی در سرآم
دیریندیکشنری فارسی به انگلیسیage-old, ancient, immemorial, lifelong, long , long-standing, longtime, old
عمرافزاییde-rating/deratingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که برای افزایش عمر و بازتوانبخشی یک افزاره انجام میشود
دیرینبومویژه،دیرین انحصاریpaleoendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گونه یا سردة گیاهی یا جانوری که بومویژة ناحیه یا محیط معینی بوده، اما در حال حاضر از وسعت محدودة پراکنش آن کاسته شده است
درپینلغتنامه دهخدادرپین . [ دَ ] (اِ) رقعه . وصله . پینه . (از برهان ) (از آنندراج ). درپی . دربی . درپه . دربه .
درگنلغتنامه دهخدادرگن . [ دَ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 192 هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو میناب به انگهران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
درنلغتنامه دهخدادرن . [ دَ رَ ] (ع اِ) ریم و چرک . (منتهی الارب ). ریم تن . (دهار). وسخ . (از صراح ). خاز. (مهذب الاسماء). شوخ . چرکی و یا آلودگی به چرکی . (از اقرب الموارد).- ام درن ؛ دنیا. ام دفر. (از اقرب الموارد). || اصل . || جای باش . (منتهی الارب ).
دیرینبومویژه،دیرین انحصاریpaleoendemicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گونه یا سردة گیاهی یا جانوری که بومویژة ناحیه یا محیط معینی بوده، اما در حال حاضر از وسعت محدودة پراکنش آن کاسته شده است
دیرینهاقیانوسشناسی،اقیانوسشناسی دیرینهایpaleoceanographyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعة تاریخی فرایندهای اقیانوسی، بهویژه پیشینة اشکال حیات در دریاهای باستانی و شرایط آب آنها
دیرینیلغتنامه دهخدادیرینی . (اِخ ) ابو محمدعبدالعزیز احمدبن سعیدبن عبداﷲ دمیری . فقیه ، متصوف مصری (متولد حدود سال 613 متوفی 694 هَ . ق .). او راست : تفسیر منظوم در دو جلد. ارشادالحیاری . التیسیر فی علوم التفسیر. طهارة القلوب (
دیرینگیلغتنامه دهخدادیرینگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) قدمت . قدم . (منتهی الارب ). مقابل نوی . عتاقت . دیرینه بودن . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح اداری ) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
دیرینشناسیفرهنگ فارسی عمیدشناختن آثار و بقایای جانوران و درختان که از عهد قدیم در طبقات زمین باقی مانده؛ علم آثار و بقایای جانوران عهد قدیم؛ فسیلشناسی؛ پالئونتولوژی.
دیرینیلغتنامه دهخدادیرینی . (اِخ ) ابو محمدعبدالعزیز احمدبن سعیدبن عبداﷲ دمیری . فقیه ، متصوف مصری (متولد حدود سال 613 متوفی 694 هَ . ق .). او راست : تفسیر منظوم در دو جلد. ارشادالحیاری . التیسیر فی علوم التفسیر. طهارة القلوب (
دیرین شناسیلغتنامه دهخدادیرین شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم به آثار موجودات زنده در زمانهای گذشته ٔ زمین شناسی که بوسیله ٔ بررسی در فسیلها که مشخص هریک از دوره ها وزمانهای طبقات زمین و چینه های آن هستند حاصل میشود.این کلمه بجای پالئونتولوژی فرانسه بکار میرود. (از دائرة المعارف فارسی ).
دیرینگیلغتنامه دهخدادیرینگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) قدمت . قدم . (منتهی الارب ). مقابل نوی . عتاقت . دیرینه بودن . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح اداری ) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
دیرینشناسیفرهنگ فارسی عمیدشناختن آثار و بقایای جانوران و درختان که از عهد قدیم در طبقات زمین باقی مانده؛ علم آثار و بقایای جانوران عهد قدیم؛ فسیلشناسی؛ پالئونتولوژی.
علی کلاالتقدیرینلغتنامه دهخداعلی کلاالتقدیرین .[ ع َ لا ک ِ لَت ْ ت َ رَ ] (ع ق مرکب ) بر هر دو فرض .