دیندوستلغتنامه دهخدادیندوست . (ص مرکب ) دوستدار دین : پدرت این جهاندار دیندوست مردکه هرگز نزد بر کسی باد سرد. فردوسی .بخل نزدیک تو کفراست و سخا نزد تو دین مرد دیندوست بود آری از کفر بری .فرخی .
دنیادوستلغتنامه دهخدادنیادوست . [ دُن ْ ] (ص مرکب ) آنکه دنیا را دوست دارد. کسی که طالب زرق و برق دنیوی است . دنیاپرست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنیاپرست شود.