دیهبانلغتنامه دهخدادیهبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) دهبان . مهتر و رئیس ده . (آنندراج ). رئیس و کدخدای ده . (ناظم الاطباء).
ذهبانلغتنامه دهخداذهبان . [ ذَ ] (اِخ ) کوهی است جهینه را باسفل مروة. به ساحل میان جدة و قدید و بین مروة و سقیا. || موضعی است ساحلی به یمن . از قراءُ جند.