آنفاًلغتنامه دهخداآنفاً. [ ن ِ فَن ْ ] (ع ق ) الاَّن . اکنون . (مهذب الاسماء). هم اکنون . دیگربار. پیش ترک از. اخیراً. سالفاً. اندکی پیش .
برقلغتنامه دهخدابرق . [ ب َ رِ ] (ع ص ) سِقاء برق ؛مشک که از گرما روغن آن گداخته و پریشان شده و دیگربار گرد نیامده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
حاصةلغتنامه دهخداحاصة. [ حاص ْ ص َ ] (ع اِ) علّتی که موی سر بریزاند. داءالثعلب . || (ص ) بینهم رحم ٌ حاصة؛ ای محصوصة، او ذات حص ّ. (منتهی الارب ). مقطوعة و بریده که دیگربار نپیوندد.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیاد بزاز کوفی اسدی . شیخ طوسی او را یک باردر عداد اصحاب باقر (ع ) و دیگربار در اصحاب صادق (ع ) آورده گوید تابعی است . (تنقیح المقال ج 1 ص 134).
بتازهلغتنامه دهخدابتازه . [ ب ِ زَ / زِ ] (ق مرکب ) دیگربار. دگربار. بتازگی . (آنندراج ). از سر نو. مستحدثاً : بفروختم بغم دل از غم خریده رارفتم بتازه این ره صد ره بریده را. واله ٔ هروی .خطش بتازه ب