ذآفلغتنامه دهخداذآف .[ ذُ ] (ع اِ) ذأف . سرعت موت . || موت ذُآف ؛ موت شتاب و زود کشنده . || زهر هلاهل .
فرهنگ ناشنوایانDeaf cultureواژههای مصوب فرهنگستانزبان و آداب و رسوم و باورهای مشترک جامعۀ ناشنوایان (Deaf community) پیشزبانی که خردهفرهنگی مستقل محسوب میشود
بازیهای جهانی ناشنوایانWorld Games for the Deafواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از رویدادهای ورزشی برای ورزشکاران ناشنوا که به شیوهای مشابه بازیهای المپیک برگزار میشود متـ . المپیک ناشنوایان Deaflympics
مذافةلغتنامه دهخدامذافة. [ م ُ ذاف ْ ف َ ] (ع مص ) خسته را بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). کشتن خسته را. (منتهی الارب ). ذف . ذفاف . تذفیف . اذفاف . قتل مجروح . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ذفاف شود.
موتلغتنامه دهخداموت . [ م َ ] (ع اِ) مرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ثکل . ثکله . کام . (مجمل التواریخ و القصص ص 326). واقعه . منیة. درگذشت . فوت . اجل . حتف . وفات . ممات . مرگ .
انذآفلغتنامه دهخداانذآف . [ اِ ذِ ] (ع مص ) بریده شدن دل . (آنندراج ). انذأف فؤاده ؛ بریده شد دل او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).