ذخیرهفرهنگ فارسی عمیدهر چیزی که برای روز مبادا نگه دارند؛ آنچه آماده سازند برای وقت حاجت؛ پسانداز؛ اندوخته؛ ستنج.
ذخیرهreserve1واژههای مصوب فرهنگستانآن مقدار از منابع که برای کاربری آینده ذخیره یا کنار گذاشته میشود متـ . اندوخته
ذخیرهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackup, supply, reserved, reserves, reservoir, standby, stockpile, store
ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است ونوعی از خرما را بدانجا نسبت دهند. (مراصدالاطلاع ).
ذخیرةلغتنامه دهخداذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی بکار آید. یخنی نهان کرده
ذخیره کردنلغتنامه دهخداذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.<b
ذخیره 1deposit 1واژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی غیررسمی برای انباشتی از کانسنگ یا دیگر مواد ارزشمند زمین از هر منشأ
ذخیره 2reserveواژههای مصوب فرهنگستاندر بازیهای تیمی، بازیکنی که در مواقع لزوم و با نظر مربی جانشین بازیکن اصلی تیم شود
ذخیرهپذیریstorabilityواژههای مصوب فرهنگستانحجم آبی که در یک آبخوان در واحد سطح و در واحد عمق میتوان ذخیره کرد متـ . ضریب ذخیرهسازی storage coefficient
ذخیرهسازstorage deviceواژههای مصوب فرهنگستانمحل ذخیرهسازی دائمی یا نیمهدائمی دادههای رقمی، که بیشتر به دیسک یا نوار اطلاق میشود
ذخیره کردنلغتنامه دهخداذخیره کردن . [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن . پس انداز کردن . ادّخار. اذّخار. انبار کردن . اندوختن . الفنجیدن . بیلفنجیدن . الفغدن . بیلفغدن . پس دست داشتن .الفختن . بیلفختن . اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن . یخنی . اقماز.<b
ذخیره نهادنلغتنامه دهخداذخیره نهادن . [ ذَ رَ / رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ذخیره کردن شود.
ذخیره خانهلغتنامه دهخداذخیره خانه . [ ذَ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خرمنگاه و انبار خانه و مخزن .
ذخیره ٔ خوارزمشاهیلغتنامه دهخداذخیره ٔ خوارزمشاهی . [ ذَ رَ / رَ ی ِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) کتابی است بسیار حجیم و مبسوط بزبان فارسی در جمیع شعب علم طب تألیف زین الدین (یا شرف الدین ) ابوابراهیم اسماعیل بن حسن بن احمدبن محمد الحسینی الجرجان
ذخیره 1deposit 1واژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی غیررسمی برای انباشتی از کانسنگ یا دیگر مواد ارزشمند زمین از هر منشأ
درخت ذخیرهreserve treeواژههای مصوب فرهنگستانگونهدرختی در اندازة تیرک یا بزرگتر که بهصورت پراکنده یا گروهی پس از مرحلة زادآوری بیشه یا جنگل حفظ میشود متـ . درخت اندوخته
بذر ذخیرهseed stockواژههای مصوب فرهنگستانبذر یا غده یا ریشهای که برای کاشت ذخیره میشود و منبعی از ژرمپلاسم (germplasm) برای حفظ و تکثیر بذر رقمهای زراعی یا رگههای ژنی است
بیشذخیرهoverbooking, oversaleواژههای مصوب فرهنگستانذخیرۀ جا بیش از ظرفیت یک پرواز برای جبران عدم حضور مسافر یا ذخیرهسازیهای مکرر
بازیگر ذخیرهunderstudyواژههای مصوب فرهنگستانبازیگری که خود را از پیش برای بازی در یکی از نقشهای اصلی آماده کرده است تا در هنگام ضرورت به جای آن بازیگر بازی کند