ذره بین

zarrebin

معنی

عدسی کوچک که چیزهای ریز در زیر آن درشت دیده می‌شود و برای خواندن خط‌های ریز و دیدن برخی چیزهای ریز به کار می‌رود.

برابر پارسی

ریزه بین، ریزبین

جست‌وجوی دقیق

ذره بین

لغت‌نامه دهخدا

ذره بین . [ ذَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) عدسی از شیشه یا بلور محدّب السطحین که برای بزرگ نمودن اشیاء خرد و ریزه بکار میرود و تصویر حاصله بزرگتر از خود شی ٔ است . و پیش از داگر و فوکو علمای مشرق به این خاصیت آشنا بوده و عملاً بکار می برده اند. اب

ذره بین

فرهنگ فارسی عمید

ذره بین

دیکشنری فارسی به عربی

عدسة , مجهر , مخبر

ذره بین

دیکشنری فارسی به انگلیسی

magnifier, magnifying glass

ذره بین

دیکشنری فارسی به ترکی

mercek, büyüteç, mikroskop

جست‌وجوی هم‌آوا

کارخانة لبنیات

dairy factory, creamery, dairy

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واحدی تولیدی که در آن فراورده‌های شیری تولید می‌شود

پخشینۀ لبنی

dairy spread

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پخشینه‌ای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است

پی‌غذای لبنی

dairy dessert

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پی‌غذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامه‌ای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراورده‌های شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد

فراوردۀ لبنی

dairy product

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product

نوشابۀ لبنی

dairy beverage

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوشابه‌ای که عمدتاً از شیر و فراورده‌های آن تهیه می‌شود

جست‌وجوی مشابه

ذره بینی

لغت‌نامه دهخدا

ذره بینی . [ ذَرْ رَ / رِ ] (ص نسبی ) آنچه که جز با ذرّه بین نتوان دیدن از غایت صغر. حیوانات ذرّه بینی . گیاهان ذره بینی .

ذره بینی

فرهنگ فارسی عمید

جانوران و چیزهای بسیارریز که جز با ذره‌بین دیده نشوند: جانوران ذرهبینی.

ذره بینی

دیکشنری فارسی به عربی

مجهري

ذره بینی

فرهنگ فارسی معین

(ذَ رِّ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) آن چه که جز با ذره بین نتوان دید.

شیشه ذره بین

دیکشنری فارسی به عربی

زجاج

جست‌وجوی متن

particlecelerator

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذره ذره

bit by bit

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذره ذره

bit-by-bit

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذره ذره

stinking smut

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذره ذره

bastioned

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذره ذره

جست‌وجوی هم‌آغاز

ذره

لغت‌نامه دهخدا

ذره . [ ذَرْ رَ / رِ ] (اِ) هر جزء غبار منتشر در هوا و جز آن . چیزهای نهایت خرد که از روزن پیدا آید چون آفتاب یا روشنی بر وی تابد. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نصف از سدس قطمیر است (یعنی دوازده یک ) و بعضی گفته اند که ذرّه را وزنی نباشد چن

ذره

فرهنگ فارسی عمید

۱. مقدار اندک از چیزی.۲. (اسم، فاعلی) هریک از اجسام ریزۀ پراکنده در هوا که در شعاع آفتاب دیده می‌شود.

ذره

corpuscle

واژه‌های مصوب فرهنگستان

هریک از ذره‌های ریزی که در نظریة ذره‌ای نور به نور نسبت داده می‌شود

ذره

particle

واژه‌های مصوب فرهنگستان

[شیمی، مهندسی بسپار] هر شیء ریزی که می‌توان به آن جرم و یک موقعیت قابل‌مشاهده در فضا نسبت داد [فیزیک]‏ 1- جسمی که گسترش فضایی و ساختار و حرکت داخلی آن قابل‌صرف‏نظر باشد 2- هر شیء ریزی که می‌توان به آن جرم و یک موقعیت قابل‌مشاهده در فضا نسبت داد

ذره

دیکشنری فارسی به عربی

آس , حبوب , ذرة , غبار , قصاصة , قطعة , نقطة

جست‌وجوی هم‌قافیه

ذره

لغت‌نامه دهخدا

ذن بذره

لغت‌نامه دهخدا

ذن بذره . [ ذُ ؟ ] (اِخ ) ذن برة پادشاه اراگن پسر الفنش الرابع از 1319 تا 1336 م . حلل السندسیة ص 324 ج 2 و رجوع به بترُه در همان کتاب و رجو

ابوذره

لغت‌نامه دهخدا

ابوذره . [ اَ ذَرْ رَ ] (اِخ ) الحرمازی . صحابی است .

کوذره

لغت‌نامه دهخدا

کوذره . [ ک َ ذَ رَ / رِ ] (اِ) کودره . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). رجوع به کودره شود.

ابوشذره

لغت‌نامه دهخدا

ابوشذره . [ اَ ش َ رَ ] (اِخ ) زبرقان . صحابی است و نام او حصین بن بدر است .

درپیوند

بیشتر بدانید

ذره بین

zarrebin

معنی

برابر پارسی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به ترکی

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

فرهنگ فارسی معین

دیکشنری فارسی به عربی

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به عربی

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا