ذریرهفرهنگ فارسی معین(ذَ رَ یا رِ) [ ع . ذریرة ] (اِ.) 1 - داروی خشک ، ذرور. 2 - نوعی بوی خوش ، عطر. 3 - گل شیپوری ایتالیایی .
ذریرةلغتنامه دهخداذریرة. [ ذَ رَ ](ع اِ) بوی خوشی یعنی عطری است . دوائی است گیاهی . (نزهةالقلوب ). داروی پراکندنی . (آنندراج ). || داروی مردگان . (زوزنی ): و لایجوز تطییبه [ ای ّ تطییب المیت ] بغیر الکافور و الذریرة . (کتاب شرایع). و لغویین در کلمه ٔ ذکورةالطیب آن را از جمله ٔ عطرهای بیرنگ آور
ذریرةلغتنامه دهخداذریرة. [ ذُ رَ رَ ] (اِخ ) بیرونی در الجماهر آورده است : ان ّ المعتضد کان امر بعمارة البحیرة و تحفیفها بالریاض و انفق علی الابنیة ستین الف دینار و کان یخلو فیها مع جواریه و له فیما بینهن ّ حظیة تسمی ذریره فقال البسامی :ترک الناس بحیره و تخلی فی البحیره ...........
درراهunderwayواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد
پاچیدنیلغتنامه دهخداپاچیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) در تداول عوام ، آنچه پاچیدن را شاید. که درخور پاچیدن است .- داروی پاچیدنی ؛ داروی پراکندنی . ذرور. ذریرة.
ذریرةلغتنامه دهخداذریرة. [ ذُ رَ رَ ] (اِخ ) بیرونی در الجماهر آورده است : ان ّ المعتضد کان امر بعمارة البحیرة و تحفیفها بالریاض و انفق علی الابنیة ستین الف دینار و کان یخلو فیها مع جواریه و له فیما بینهن ّ حظیة تسمی ذریره فقال البسامی :ترک الناس بحیره و تخلی فی البحیره ...........
ربیعةبن زیادلغتنامه دهخداربیعةبن زیاد. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) گویند نام او ربیع و کنیت او ابن ابی یزید سلمی بود. حدیث «الغبار ذریرة الجنة» از وی روایت شده است . (از الاصابة ج 1 قسم 1). و رجوع به ابن ابی یزید سلمی و قاموس الاعلام ت
پرگنهلغتنامه دهخداپرگنه . [ پ َ گ َ ن َ /ن ِ ] (اِ) زمینی را گویند که از آن مال و خراج میگیرند. (برهان ). زمینی را گویند که از آن خراج بستانند. (جهانگیری ). || مرکبی باشد از عطریات و بویهای خوش و آنرا در هندوستان ارگجه گویند و در عربی ذریره خوانند و به این معن
قصب الذریرهلغتنامه دهخداقصب الذریره . [ ق َ ص َ بُذْ ذَ رَ ] (ع اِ مرکب ) نباتی است زیاده بر شبری و باریک و مجوف و بیرون او سرخ مایل به زردی و اندرون او سفید و مملو از چیزی شبیه به پنبه و ساقش پرگره و از قلم باریک تر و خوشبو و با قبض و تندی و تلخی . در دوم گرم و خشک و ملطف و مدر بول و عرق او مفتح و