ذوحسبلغتنامه دهخداذوحسب . [ ح َ س َ ] (ع ص مرکب ) خداوند گوهر نیک . صاحب بزرگواری : گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد باد ملکی ذوحسبی ذونسبی .منوچهری .
دواسبلغتنامه دهخدادواسب . [ دُ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان زنجان ، با 347 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).