ذوزنقهTrapezium, Theta Orionisواژههای مصوب فرهنگستانمنظومهای از چهار ستاره که درون سحابی جبار رصد میشود
ذوزنقهفرهنگ فارسی معین(زَ نَ قِ) [ ع . ذوزنقة ] (اِ.) شکلی است چهارضلعی که فقط دو ضلع آن با هم موازی هستند.
ذوزنقةلغتنامه دهخداذوزنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) نزد مهندسان شکلی است از اشکال منحرفه . و آن شکلی است که دارای دو ضلع متوازی و دو ضلعغیر متوازی باشد بنحوی که دو ضلع اخیر یک ضلعش عمودبر دو ضلع اول واقع شود و ذوزنقتین شکل منحرفی است که نبوده باشد یکی از دو ضلع غیرمتوازی عمود بر دو ضلع متواز
ذوزنقةلغتنامه دهخداذوزنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) (استخوان ...) یکی از استخوانهای هشتگانه ٔ مچ دست است که در ردیف دوم استخوانهای مچ (مجاور استخوانهای کف دست ) در طرف خارج محاذی اولین استخوان کف دست قرار دارد، این استخوان از پائین به استخوان اول و از بالا بزورقی واز انسی بشبه ذوزنقه و یمین
ذوزنقه ایلغتنامه دهخداذوزنقه ای . [ زَ ن َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب بذوزنقه . بشکل ذوزنقه . شبه ذوزنقه . ذوزنقه ای شکل .
ذوزنقهوجهیtrapezohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه که هر وجه آن یا یک ذوزنقه است یا بهطور آرمانی چهارگوشی با اضلاع ناموازی است متـ . سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوش tetragonal trisoctahedron
ذوزنقهوجهیtrapezohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه که هر وجه آن یا یک ذوزنقه است یا بهطور آرمانی چهارگوشی با اضلاع ناموازی است متـ . سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوش tetragonal trisoctahedron
ذوزنقه ایلغتنامه دهخداذوزنقه ای . [ زَ ن َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب بذوزنقه . بشکل ذوزنقه . شبه ذوزنقه . ذوزنقه ای شکل .
ذوزنقهوجهی چهارگوشهایtetragonal trapezohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری دارای هشت وجه که هریک از آنها یک ذوزنقه است متـ . ذوزنقهوجهی چهارگوش
سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوشtetragonal trisoctahedronواژههای مصوب فرهنگستان← ذوزنقهوجهی
ذوزنقتینلغتنامه دهخداذوزنقتین . [ زَ ن َ ق َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از انواع ذوزنقه . رجوع به ذوزنقة شود.
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
ذوزنقه ایلغتنامه دهخداذوزنقه ای . [ زَ ن َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب بذوزنقه . بشکل ذوزنقه . شبه ذوزنقه . ذوزنقه ای شکل .
ذوزنقهوجهیtrapezohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه که هر وجه آن یا یک ذوزنقه است یا بهطور آرمانی چهارگوشی با اضلاع ناموازی است متـ . سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوش tetragonal trisoctahedron
ذوزنقهوجهی چهارگوشهایtetragonal trapezohedronواژههای مصوب فرهنگستاندیسۀ بلوری دارای هشت وجه که هریک از آنها یک ذوزنقه است متـ . ذوزنقهوجهی چهارگوش