ذوی العقوللغتنامه دهخداذوی العقول . [ ذَ وِل ْ ع ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) اولوالباب . خردمندان . صاحب خردان . ذوی الحجی . مقابل غیر ذوی العقول . بیخردان .
دوءلغتنامه دهخدادوء. [ دَ ] (ع مص ) بیمار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داء. (ناظم الاطباء). دردمند شدن . (دهار). رجوع به داء شود.
دوژلغتنامه دهخدادوژ. (اِ) نجاست . || فضله ٔ لکلک . (ناظم الاطباء). دوزه . || بن لاک . براز. لاک مصفی . دوزه . || خرطوم مگس و جز آن . (ناظم الاطباء).
اولغتنامه دهخدااو. (ضمیر) ضمیر غایب است نسبت به ذوی العقول چه غیر ذوی العقول را آن گویند. (برهان ). و اکثر ضمیر آن هم به ذوی العقول آمده . (آنندراج ) (هفت قلزم ). کلمه ٔ اشاره است که بشخص غایب اشاره می کند و نیز ضمیر منفصل است در صورتی که مرجع آن شخص باشد. (از ناظم الاطباء). سوم شخص مفرد غا
ایشانفرهنگ فارسی معین(ضم .) ضمیر شخصی ، منفصل (جمع ذوی العقول ). الف - فاعلی : ایشان گفتند، ایشان رفتند. ب - اضافی : کتاب ایشان ، خانة ایشان .
هرچهفرهنگ فارسی معین(هَ چِ) = هرچ : (مبهم مرکب ) 1 - هر چیز. 2 - هر اندازه ، هر قدر. 3 - هر که (در ذوی العقول به کار رود). ؛ ~ نه بدتر (کن .) مقعد، ماتحت .
اماتلغتنامه دهخداامات . [ اُم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ اُم ّ.(از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بعضی گویند امات ج ِ ام در غیر ذوی العقول و امهات ج ِ ام در ذوی العقول است . رجوع به اُم ّ شود. || سه غشاء است که دماغ و نخاع را پوشد: ام الغلیظ ، ام الرقیق و غشاء مخاطی . (یادداشت مؤلف ).- <span class
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذودر حال اضافه : مررت برجال ذوی مال ؛ گذشتم بمردانی خداوندان مال . ذوی الارحام . خداوندان قرابت نسب . ذوی الحقوق . صاحبان حق . ذوی العقول . خردمندان . صاحب خردان .
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذُ ی ی ] (ع مص ) ضعیف و پژمرده شدن . پژمردن . (تاج المصادربیهقی ). پژمریدن ، چنانکه تره . پلاسیدن . پژمرده شدن . (زوزنی ).
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذِ وا ] (ع اِ) گوسفندان ریزه . || پوست های حب انگور. (عن ابن الاعرابی ). و در تاج العروس آمده است : الذوی کالی ، النعاج الصغار و نص ابن الاعرابی الضعاف و لکنه مضبوط بفتح الذال ضبط القلم کما فی نسخة المحکم بخط الارموی .
روذویلغتنامه دهخداروذوی . [ ذَ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن منصور شیرازی روذوی مکنی به ابواسحاق . وی از علی بن محمد زیادآبادی و فضل بن عباس و جز آن دو، روایت کرد و بسال 318 هَ .ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).
روذویلغتنامه دهخداروذوی . [ ذَ ] (ص نسبی ) نسبت است به روذویه که نام یکی از اجداد ابواسحاق ابراهیم بن احمد شیرازی است . (از انساب سمعانی ). رجوع به روذویه شود.
مذویلغتنامه دهخدامذوی . [ م ُذْ ] (ع ص ) گرما که پژمراند تره را. (آنندراج ). ذوی النبت ، ذبل : و اذواه الحر، أذبله . (متن اللغة). نعت است از اذواء.
ذویلغتنامه دهخداذوی . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذودر حال اضافه : مررت برجال ذوی مال ؛ گذشتم بمردانی خداوندان مال . ذوی الارحام . خداوندان قرابت نسب . ذوی الحقوق . صاحبان حق . ذوی العقول . خردمندان . صاحب خردان .