ذَوِيفرهنگ واژگان قرآنصاحبان (دراصل "ذوين " بوده که چون در عبارت "ذَوِي ﭐلْقُرْبَىٰ "مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده،ذوي القربي : خويشاوندان )
ذوالقربیلغتنامه دهخداذوالقربی . [ ذُل ْ ق ُ با ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند نزدیکی رحم . خویش . خویشاوند. ج ، ذوی القربی .
سالملغتنامه دهخداسالم . [ ل ِ ] (اِخ ) (995 - 1046 هَ . ق .) ابن احمدبن شیخان . از متصوفان فاضل ، از مردم مکه است . او راست : «بلغة المرید» در تصوف ، و «تمشیة اهل الیقین » و «الاخبار و الانباءبشعاری ذوی القربی الالباء». (الاع
زبیدیلغتنامه دهخدازبیدی . [ زَ ] (اِخ ) یحیی بن سیدعمر مقبول ، محدث یمنی مشهور به اهدل ، متوفی در 1147 هَ . ق . او راست : فضایل ذوی القربی ، و القول السدید فیما احدث من العمارة بجامع زبید. (از هدیة العارفین ج 2 ص م <span class