راتینجلغتنامه دهخداراتینج . [ ن َ ] (اِ) راتیاج و رتیاج رخینه ، رخنیه و رشینه صمغ صنوبر است و آن سه نوع بود یک نوع روان بود که منعقد نشود و یک نوع صلب بود و سیاه و نوع سیم صلب بود بعد از آن که به آتش پخته باشند آن را فلفونیا خوانند و در زبان شیرازی زنگباری خوانند و بهترین وی آن بود که سپید بود
راتیانجلغتنامه دهخداراتیانج . [ ن َ ](اِ) صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب است در آخر سیم گرم و خشک و قسم آتش دیده ٔ او گرمتر از قسم اول و آشامیدن نیم مثقال او با زرده ٔ تخم مرغ نیمبرشت و بد
شلم صنوبرلغتنامه دهخداشلم صنوبر. [ ش َ ل َ ص َ ب َ ] (اِمرکب ) راتینج . (ریاض الادویة). رجوع به راتینج شود.
صمغالتنوبلغتنامه دهخداصمغالتنوب . [ ص َ غُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) راتینج . صمغ صنوبر صغیر. رجوع به راتینج و صمغالصنوبر شود.
ریتانجلغتنامه دهخداریتانج . [ ن َ ] (اِ) سقز و صمغ درخت صنوبر. (ناظم الاطباء). به معنی راتینج است که نوعی از صمغ درخت صنوبر باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به راتینج شود.
رشینهلغتنامه دهخدارشینه . [ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ) صمغ درخت صنوبر و راتینج و تربانتین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (ناظم الاطباء). راتیانج باشد و بعضی گویند راتینج به این معنی عربیست و بعضی گفته اند رومی است ، اﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ). راتینج . راتیانج . علک . رجی