راثینلغتنامه دهخداراثین . (اِخ ) سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد. (ایران باستان ج 2 ص 91). سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی ». (ایران باستان ج 2 ص 1104</s
راثینفرهنگ نامها(تلفظ: rāsin) سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد؛ سردار سپاه ایران در جنگ با سردار 'سدمونی'.
راتینلغتنامه دهخداراتین .(ع اِ) صمغی است که روئین سازان بدان ظرف را پیوند کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به راتینج شود.
پیرتنلغتنامه دهخداپیرتن . [ ت َ ] (اِخ ) دهی کوچک از بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 21هزارگزی شمال باختری ایزه و2هزارگزی شمال خاوری راه مالرو شکوری به سیدنجف علی . دارای 40 تن سکنه . (فرهنگ
رطنلغتنامه دهخدارطن . [ رَ ] (ع مص ) رطانة. بجز از عربی سخن گفتن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). رجوع به رطانة شود.
ریتینلغتنامه دهخداریتین . [ ی َ ت َ ] (ع اِ) دو ریه .تثنیه ٔ ریه . دو شش . دو سل . هردو شش . دو فلقه ٔ راست و چپ ریه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریه و شش شود.
باژهلغتنامه دهخداباژه . [ ژِ ] (اِخ ) نام سرداری که در زمان اردشیر دوم و در جنگهای بین لشکریان ایران و لاسدمونی بهمراهی راثین فرماندهی سپاه ایران را داشت . رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 1104 شود.