هرات رودلغتنامه دهخداهرات رود. [ هََ ] (اِخ ) در حبیب السیر نام هری رود همه جا به همین صورت ضبط شده است . رجوع به هری رود شود.
راذلغتنامه دهخداراذ. (اِ) از نامهایی که هندیان در تعبیر از صورت ارض بکار میبرند. (تحقیق ماللهند ص 114).
حرائثلغتنامه دهخداحرائث . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) مکاسب . حَریثة یکی . و منه الحدیث : اخرجوا الی معایشکم و حرائثکم . || (ص ، اِ) شتران لاغرشده به سفر. (منتهی الارب ).
حراتلغتنامه دهخداحرات . [ ح ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُرّة. (اقرب الموارد) : سیده ٔ والده ٔ سلطان مسعود و عمات وی با همگی اهل حرم و حرات از قلعه بزیر آمدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 7). امیر محمود برنشست و آنجا آمد و امیر محمد را بسیار بنو
رادلغتنامه دهخداراد. (ص ) صاحب همت و سخاوت . (برهان ). سخی و جوانمرد. (آنندراج ). کریم و جوانمرد. (برهان ). بخشنده .جواد. مقابل سفله . (آنندراج ). گشاده دل : حاتم طائی تویی اندر سخارستم دستان تویی اندر نبردنی که حاتم نیست با جود تو رادنی که رستم نیست د
رادلغتنامه دهخداراد. (ع ص ) آب و علف جوینده : رجل راد؛ مرد آب و علف جوینده . (منتهی الارب ). و رجوع به رود شود.
رادلغتنامه دهخداراد. [ رادد ] (ع ص ) ردکننده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : فلا راد لفضله (قرآن 107/10)؛ پس نباشد منعکننده مر فضل او را. لا راد لقضائه . (مفاتیح حاج شیخ عباس قمی ص 95
رادفرهنگ فارسی عمید۱. جوانمرد؛ نجیب؛ آزاده.۲. سخی؛ بخشنده؛ کریم: ◻︎ چو خواهی که شاهی کنی راد باش / به هر کار با دانش و داد باش (اسدی: ۲۳۹).۳. خردمند؛ دانا.
دره مرادلغتنامه دهخدادره مراد. [ دَرْ رَ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 38هزارگزی جنوب شهر ملایر و 27 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ملایر به اراک ، با 431 تن سکنه . آب آن
دلمرادلغتنامه دهخدادلمراد. [ دِ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 24هزارگزی شمال خاوری سکوهه و یکهزارگزی جنوب راه فرعی بندزهک به زابل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دودالجرادلغتنامه دهخدادودالجراد. [ دُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) نبات وردان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به وردان شود.
حج افرادلغتنامه دهخداحج افراد. [ ح َج ْ ج ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سه نوع حج که حج تمتع و حج قران و حج افراد است . رجوع به کتب فقیهه ٔ شیعه و رجوع به حج در همین لغت نامه شود.