راسیلغتنامه دهخداراسی . (اِخ ) «سامی افندی یواکیم » (متوفای 1927م .) از ادباء سوریه مقیم برازویل بوده کتابش الواجبات است درباره ٔ تهذیب اجتماع که بپدرش یواکیم مسعود الراسی اهداء کرده است و آن را بدو باب قسمت کرده : باب اول واجبات عامه و دوم واجبات انفرادی که
راسیلغتنامه دهخداراسی . (اِخ ) ابوالفضل جعفربن محمدبن فضل . که منسوب است به راس عین . او از ابونعیم کوفی روایت دارد و ابویعلی موصلی و دیگران از او روایت کرده اند. (از الانساب سمعانی و لباب فی تهذیب الانساب ).
راسیلغتنامه دهخداراسی . [ سی ی ] (ص نسبی ) منسوب به راس عین که نام شهری است به دیاربکر. (انساب سمعانی ص 243). ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ص 451 افزاید: راسی منسوب است به رأس عین
راسیلغتنامه دهخداراسی .(ع ص ) ثابت . راسخ . ج ، رواسی . (اقرب الموارد). ثابت و استوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محکم و برجای مانده . لنگرانداخته شده مانند کشتی . غیرمتحرک . (ناظم الاطباء). محکم . بیخ آور : کان رأی الامام القادر باللّه رضی اﷲ عنه و قَدّس روحه نجماً ث
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
امدادیmadison, American race, madison raceواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که بهصورت همآغاز برگزار میشود و در آن تیمها هرکدام با دو دوچرخهسوار شرکت میکنند تا بهتناوب جانشین یکدیگر شوند
ماهورنوردی۲cross-country race, XC raceواژههای مصوب فرهنگستانفعالیت مفرح ورزشی در مسیرهای متنوع کوهستانی و جنگلی با دوچرخة کوهستان یا موتورهای مخصوص
مسابقۀ استقامتdistance race, long-distance raceواژههای مصوب فرهنگستان1. مسابقهای که در مسافتهای طولانی معمول در یک رشتۀ ورزشی برگزار میشود 2. در دو و میدانی، هر یک از مسابقههایی که مسافت آن بیش از 3000 متر باشد
خیز درجهcope raiseواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای نسبتاً ضخیم با گوشههای ناهموار و سطح صاف که عموماً بر یکی از سطوح ریختگی عمود هستند و در سطح جدایش قالب یا تکیهگاههای ماهیچه به وجود میآیند
رأسیلغتنامه دهخدارأسی . [ رَءْ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به رأس العین : سرجس الرأسی ، یکی از نقله ٔ کتب بعربی بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به راسی و رسعنی شود.
راسیالغتنامه دهخداراسیا. (اِخ ) یا: راسیکا، نام قدیم ناحیه ٔ ینگی بازار، و این اسم پس از قرن نهم میلادی بقومی معروف به راسیان یا راسیکان که در همان ناحیه اقامت داشتند اطلاق میشد. افرادی ازاین قوم امروزه درمجارستان پیدا میشوند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راسیاتلغتنامه دهخداراسیات . (ع ص ، اِ) ج ِ راسیة که بمعنی کوه استوار است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). راسیات ورواسی ج ِ راسیة. (دهار). ج ِ راسیة. (منتهی الارب ):- جبال راسیات ؛ کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : با تو گ
راسیالغتنامه دهخداراسیا. (اِخ ) یا: راسیکا، نام قدیم ناحیه ٔ ینگی بازار، و این اسم پس از قرن نهم میلادی بقومی معروف به راسیان یا راسیکان که در همان ناحیه اقامت داشتند اطلاق میشد. افرادی ازاین قوم امروزه درمجارستان پیدا میشوند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راسیاتلغتنامه دهخداراسیات . (ع ص ، اِ) ج ِ راسیة که بمعنی کوه استوار است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). راسیات ورواسی ج ِ راسیة. (دهار). ج ِ راسیة. (منتهی الارب ):- جبال راسیات ؛ کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : با تو گ
راسینلغتنامه دهخداراسین . (اِخ ) ژان .شاعر فرانسوی (1639 - 1699م .) وی در شان پانی واقع در ناحیت فرته میلون بدنیا آمد و در پورروایال شاگرد گوشه نشینان گشت . پدر و مادرش میخواستند که او کشیش یا وکیل مرافعه گردد اما راسین شاعر ا
راسینلغتنامه دهخداراسین . (اِخ ) شهری است در ایالت ویسکانسن از ممالک متحده ٔ آمریکا، که در کنار دریاچه ٔ میشیگان و در دهانه ٔ رودخانه ٔ روت و 56هزارگزی شیکاگو واقعست و برطبق آمار سال 1950 م . دارای 7
راسینهلغتنامه دهخداراسینه . [ ن َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی راسین . رجوع به راسین و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
دمکراسیلغتنامه دهخدادمکراسی . [ دِ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) دموکراسی . حکومت مشروطه . حکومت عامه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دموکراسی شود.
دموکراسیلغتنامه دهخدادموکراسی . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) دمکراسی . حکومت عامه . حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارهادر آن به وسیله ٔ نمایندگانی که عموم مردم انتخاب می کنند انجام می شود. مقابل حکومتی که در دست طبقه ای خاص و ممتاز است . و رجوع به دائرةالمعارف فارسی شود.
خراسیلغتنامه دهخداخراسی . [خ ُ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب است بخراسان . خراسانی . (ازمنتهی الارب ) (از معجم البلدان ) (از ناظم الاطباء).
داش آراسیلغتنامه دهخداداش آراسی . (اِخ ) دهی از دهستان منجوان . بخش خدا آفرین شهرستان تبریز واقع در 26هزارگزی جنوب باختری خدا آفرین و سی هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر کوهستانی و گرمسیر، دارای 83 تن سکنه . آب آن از چشمه ،محصول آن غلا
داش آراسیلغتنامه دهخداداش آراسی . (اِخ )دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان . واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری باجگیران . کوهستانی و معتدل ، دارای 10 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ومحصول آنجا غلات و میوه و شغل اهالی آن