راشدلغتنامه دهخداراشد. [ ش ِ ] (اِخ ) ابوعبدالجبار. از تابعان بود. رجوع به ابوعبدالجبار راشد در همین لغت نامه شود.
راشدلغتنامه دهخداراشد. [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عمرو: در سال 42 هَ . ق . بفرمان معاویه به سند لشکر کشید و دست بغارت و تاراج زد. (از حبیب السیر چ خیام طهران ج 2 ص 116).
راشدلغتنامه دهخداراشد. [ ش ِ ] (اِخ ) فزاری . مکنی به ابوسلمة از تابعان بود. رجوع به ابوسلمة راشد الفزاری در همین لغت نامه شود.
راشدلغتنامه دهخداراشد. [ ش ِ ] (اِخ ) ابومحمد. از محدثان است . رجوع به ابومحمد راشد در همین لغت نامه شود.