چرویدهلغتنامه دهخداچرویده . [ چ َرْ دَ / دِ ] (ن مف /نف ) اسم مفعول از «چرویدن ». چاره جستن را گَشته و دیده [ کذا ] . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 456). چاره . جستن را گشتن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوا
رادعلغتنامه دهخدارادع . [ دِ ] (ع ص ، اِ) چیزی که ماده ٔ علت را بازگرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ضد جاذب است و آن دارویی است دارای طبعی سرد چون آن را بر عضوی نهند در آن ایجاد سردی کند و آن را جمع کند و سوراخهای آن را تنگ گرداند و حرارت جذب کننده ٔ آن را بشکند و هر چیز سیال و روانی که بسوی آن
رادعلغتنامه دهخدارادع . [ دِ ] (ع ص ) باز ایستاده کننده از چیزی . (منتهی الارب ). بازدارنده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). مانع. (فرهنگ نظام ). مانع و رادع ، از اتباع است رجوع به هریک از این دو کلمه شود. (منتهی الارب ). || آنکه در وی اثر بوی خوش باشد.
رادهلغتنامه دهخداراده . [ رادْ دَ ] (ع اِ) به اصطلاح کتابت علامت و یا عددی که بر بالای سطری گذارند تا دلالت کند و نشان دهد کلام محذوف و از تو افتاده ای را که در حاشیه نوشته اند. (ناظم الاطباء). علامتی از اعداد یا چیز دیگر که در متن کتابی نهند و همان علامت را در حاشیه یا ذیل ورق تکرار کنند تا
رایدةلغتنامه دهخدارایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) رائدة. مؤنث راید. اسم فاعل از ریشه ٔ «رود». رادة. رُوادة. زنی که در همسایه ٔ خود بسیارآمد و شد نماید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
راضیةلغتنامه دهخداراضیة. [ ی َ ] (ع ص ) عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. یعنی زیست پسندیده و خوش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث راضی . عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. (ناظم الاطباء). زندگی که صاحب از آن خشنود باشد. (از المنجد). پسندیده . (مهذب الاسماء). و رجوع به راضی شود.
عیشةلغتنامه دهخداعیشة. [ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عَیش . رجوع به عیش شود. || (اِ) نوع زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء): عیشة راضیة؛ زیستی پسندیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
نفس مطمئنهلغتنامه دهخدانفس مطمئنه . [ ن َ س ِ م ُ م َ ءِن ْ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس از صفات ذمیمه صاف شده و به اخلاق حمیده متصف گشته به قرب الهی فائزشده ٔ به اطمینان رسیده که بدین خطاب مشرف است : یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی
ارجعیلغتنامه دهخداارجعی . [ اِ ج ِ ] (ع فعل امر) صیغه ٔ واحد مؤنث امر حاضر است بمعنی بازگشت کن تو ای زن و این خطابیست به روح مؤمن بوقت مرگ . (غیاث اللغات ).- ندای ارجعی ؛ ندائی که گاه مردن بنده ٔ مؤمن شنود، مقتبس از آیه ٔ: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک ر
مرضیةلغتنامه دهخدامرضیة. [ م َ ضی ی َ ] (ع ص ) مرضیه . تأنیث مرضی . پسندیده . مورد رضایت . مطبوع . خشنود. رجوع به مرضی و رضا و رضوان شود : یاأیتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة. (قرآن 28/89 و 29</