بُرقوزنیreamواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح آسیبدیده یا سوراخشده پیش از تعمیر کردن یا پنچرگیری
رامیارلغتنامه دهخدارامیار. (اِ مرکب ) چوپان و گوسپندچران . (ناظم الاطباء). شبان . (آنندراج ) (از برهان ) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (انجمن آرا). اصل این لغت رمه یار بوده یعنی ؛ ایلخی بان و رمه بان و بعضی گفته اند رمه در اصل رامه است یعنی ؛ رام شبان و مطیع او که آنرا رمه بان گویند. (آنندراج ) (ا
رامیانلغتنامه دهخدارامیان . (اِخ ) از بلوکات استرآباد (گرگان ) است که دارای 34 آبادی و 9 فرسخ مساحت میباشد. مرکز آن رامیان و حدود آن بشرح زیر است : از شمال به صحرای ترکمن و حاجی لر، از جنوب بکوهستان شاهرود و بسطام و از خاور به
رامیانلغتنامه دهخدارامیان . (اِخ ) اصفهانی . میرزا محمدعلی فرزند عبداﷲ طبیب نزد برادر بزرگ خویش پزشکی آموخته و طبابت می کرده وگاهی شعر نیز می سروده است . و صاحب آتشکده با وی ملاقات کرده است . بنا بنوشته ٔ آذر این بیت از اوست :صبح است و فصل گل می بارانم آرزوست دیدار یار و صحبت یارانم آرز
رامینلغتنامه دهخدارامین . (اِخ ) استرآبادی . حسن بن حسین بن محمدبن رامین استرآبادی ، فقیه شافعی بود. او از عبداﷲ محمدبن حمید شیرازی روایت کرد و ابوبکر خطیب ازو روایت داد. (ازتاج العروس ) (منتهی الارب ).
رامینلغتنامه دهخدارامین . (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 9000گزی جنوب علیشاه عوض . این ده در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل است . جمعیت آن 274 تن و محصول عمده اش غلات و انگور و میوه و پیشه ٔ مردم کشاورزی است
رامي الکرةدیکشنری عربی به فارسیقدح ساز , نوعي کلا ه لبه دار , کسي که باگلوله ياگوي بازي ميکند , مشروب خوارافراطي , داءم الخمر