ترجمه مقاله

راندن

rāndan

۱. راه بردن و به رفتن واداشتن چهارپایان، سپاه، لشکر، و مانند آن‌ها.
۲. به حرکت درآوردن وسیلۀ نقلیه.
۳. بیرون کردن؛ طرد کردن؛ از پیش خود دور کردن.
۴. [قدیمی، مجاز] اجرا کردن.
۵. [قدیمی، مجاز] جاری ساختن؛ روان کردن.
۶. [قدیمی، مجاز] گفتن؛ بیان کردن.
۷. [قدیمی، مجاز] انجام دادن؛ کردن.
۸. [قدیمی، مجاز] به همراه بردن.
۹. [قدیمی، مجاز] گذراندن؛ سپری کردن.
۱۰. [قدیمی، مجاز] قرار دادن تیر در کمان.

۱. رانندگی کردن
۲. بیرون کردن، دور کردن، رانش
۳. تاراندن، طرد کردن
۴. تبعید کردن، نفیبلد کردن

ترجمه مقاله