راوینیلغتنامه دهخداراوینی . (اِخ ) شهرکیست [ از خراسان ] با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است . (از حدود العالم ).
راونگلغتنامه دهخداراونگ . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24هزارگزی خاور میناب ، سر راه مالرو بشاگرد به میناب . این ده در جلگه قرار گرفته و هوای آن گرم و سکنه ٔ آن 300 تن میباشد. آب راو
راونیلغتنامه دهخداراونی . [ وَ ] (اِخ ) عبدالسلام بن راونی حاکم شهر راون مردی فقیه و دانشمند بود. او از ابوسعدبن طهیری روایت کرد، وابوسعد سمعانی ازو روایت دارد. (از لباب الانساب ).
راونیلغتنامه دهخداراونی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب است به راون که شهری است از طخارستان در بلخ . (از انساب سمعانی ).
راوینیانلغتنامه دهخداراوینیان . (اِخ ) گوستاو فرانسوآ. واعظ و خطیب نامی فرانسوی است که در باین بسال 1795م . متولد شد و در پاریس بسال 1858م . درگذشت . ژزوئیت ها او را مأمور وعظ و خطابه ساختند و او در مدت ده سال به تبلیغ ووعظ پردا
راوینیانلغتنامه دهخداراوینیان . (اِخ ) گوستاو فرانسوآ. واعظ و خطیب نامی فرانسوی است که در باین بسال 1795م . متولد شد و در پاریس بسال 1858م . درگذشت . ژزوئیت ها او را مأمور وعظ و خطابه ساختند و او در مدت ده سال به تبلیغ ووعظ پردا
سعدالدین وراوینیلغتنامه دهخداسعدالدین وراوینی . [ س َ دُدْ دی ن ِ وَ ] (اِخ ) مترجم مرزبان نامه که کتاب مرزبان نامه را بزبان دری و بسبک و شیوه ٔ زمان خود برگردانیده است و این کار در بین سنوات 608 - 622 هَ . ق . در آذربایجان صورت گرفته اس