رحملغتنامه دهخدارحم . [ رَ ] (ع اِ) رِحْم . رَحِم . زهدان (و هی مؤنثة). (از ناظم الاطباء). و رجوع به رَحِم و رِحْم شود. || خویشی و قرابت و اسباب آن . ج ، ارحام . (منتهی الارب ). و رجوع به رَحِم و رِحْم شود.
رحملغتنامه دهخدارحم . [ رَ ] (از ع ، اِمص ) مهربانی و عطوفت و شفقت و لرس و غمخواری و نرم دلی . (ناظم الاطباء). مهربانی . (دهار) : رحم خواهی رحم کن بر اشکباررحم خواهی بر ضعیفان رحمت آر.مولوی .خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت <b
رحملغتنامه دهخدارحم . [ رَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رحامة. (ناظم الاطباء).و رجوع به رحامة و رَحَم شود. نالیدن شتر از زهدان پس از زه . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد).
رحملغتنامه دهخدارحم . [ رَ ح َ ] (ع مص ) رَحْم . مصدر به معنی رحامة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رَحِمت ْ رَحَماً و رَحْماً؛ یعنی بیمار رَحَم گردید. (منتهی الارب ). و رجوع به رحامة و رَحْم شود.