رزم آرالغتنامه دهخدارزم آرا. [ رَ ] (اِخ ) حاجیعلی . از صاحب منصبان مطلع و فعال ایران . وی به درجه ٔ سپهبدی رسید و مدتی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران را داشت و از تیر 1329 هَ . ش . تا اسفند همان سال نخست وزیر ایران بود و در تاریخ اخیر بضرب گلوله مقتول شد. (از فرهنگ
رزم آرالغتنامه دهخدارزم آرا. [ رَ ] (نف مرکب ) مخفف رزم آراینده . بهادری که در نبرد کردن باهنر باشد. (ناظم الاطباء). پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رزم آرای شود. || فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رزم آرای شود.
رزم آرایلغتنامه دهخدارزم آرای . [ رَ ] (نف مرکب ) رزم آرا. پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. (فرهنگ فارسی معین ). هنرمند در نبرد و جنگ . که در رزم ماهر باشد. رزم آزموده . آرایش دهنده ٔ جنگ : به مجلس ملک جنگجوی رزم آرای به مجلس ملک شیرگیر شهرستان . <p class="author
رزم آراییلغتنامه دهخدارزم آرایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رزم آرا. عمل رزم آرای . صفت رزم آرا. (یادداشت مؤلف ). عمل رزم آراستن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزم آرا و رزم آرای شود.
رزم آرافرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در صفآرایی و کار جنگ ورزیده و ماهر باشد؛ رزمآراینده.۲. دلاوری که در جنگ و نبرد هنرنمایی کند.
رزمآراییorder of battleواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی
رزم آراییلغتنامه دهخدارزم آرایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رزم آرا. عمل رزم آرای . صفت رزم آرا. (یادداشت مؤلف ). عمل رزم آراستن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزم آرا و رزم آرای شود.
tacticianدیکشنری انگلیسی به فارسیتاکتیک، متخصص فنون جنگی، ماهردرفنون جنگی، جنگفن گر، با تدبیر، رزم ارا
tacticدیکشنری انگلیسی به فارسیتاکتیک، رزم شیوه، جنگ فن، جنگ فنی، تاکتیک یا رزم ارایی، وابسته به رزم شیوه، رزم ارا
رزم آرایلغتنامه دهخدارزم آرای . [ رَ ] (نف مرکب ) رزم آرا. پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. (فرهنگ فارسی معین ). هنرمند در نبرد و جنگ . که در رزم ماهر باشد. رزم آزموده . آرایش دهنده ٔ جنگ : به مجلس ملک جنگجوی رزم آرای به مجلس ملک شیرگیر شهرستان . <p class="author
وسيلةدیکشنری عربی به فارسیمقتضي , مصلحت , مناسب , تهوراميز , سهولت , امکان , وسيله , جنگ فن , رزم شيوه , جنگ فني , وابسته به رزم شيوه , رزم ارا , ماهردرفنون جنگي , تاکتيک يا رزم ارايي
رزمآراییorder of battleواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی