رسالهلغتنامه دهخدارساله . [ رِ ل َ / ل ِ ] (از ع ،اِ) رِسالة. کتاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مجله ای است شامل اندکی از مسائلی که از یک نوع باشد. و مجله صحیفه ای است که در آن حکم باشد. (از تعریفات جرجانی ). در اصطلاح علماء اختصاص یافته است به سخنی که مشت
رسالةلغتنامه دهخدارسالة. [ رَ ل َ ] (ع اِمص ، اِ) رِسالة. به تمام معانی رِسالَة. (ناظم الاطباء). رجوع به رِسالة شود.
رسالةلغتنامه دهخدارسالة. [ رِ ل َ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراسلة. (ناظم الاطباء). رجوع به مراسلة شود. || مصدر به معانی رَسَل . (منتهی الارب ). و رجوع به رسل شود.
رسالةلغتنامه دهخدارسالة.[ رِ ل َ ] (ع اِ) رساله . رجوع به رساله و رسالت شود. || (اِمص ) پیغامبری و فرستگانی . (ناظم الاطباء). پیغامبری . (منتهی الارب ). پیغامبری و بدین معنی بالفتح هم آمده است . (آنندراج ). نبوت . رسولی . رسالت . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) پیغام . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص <
رسولیهلغتنامه دهخدارسولیه . [ رَ لی ی َ ] (اِخ ) چومه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به چومه شود.
نویسندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ورنده، مصنف، رماننویس، داستانسرا[ی]، داستاننویس، داستانپرداز، اصحاب قلم، ادیب▲، سناریونویس، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، -نویس نگارنده، مؤلف، محقق مترجم، مفسر راوی روزنامهنویس، خبرنگار، مقالهنویس منشی، دبیر گردآورنده، جمعآورنده رسالهنویس، شاعر، مور
مرجع نظردهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ظردهنده، داور، حَکَم، حاکمشرع، قاضی کارشناس، کارشناس رسمی، ارزیاب کارآگاه، بازرس، بازپرس، مشاور منتقد، رسالهنویس ناظر، ناظرین سیاسی، مفسر ناظرِاستصوابی، ناظر ِاطلاعی هیئت ژوری، هیئت منصفه رأیدهنده ناظر هزینه (خرج)، ناظرِ ِتصفیه، حسابرس، حسابدار کمکداور، وقتنگهدار شورا، مدیر
رسالهلغتنامه دهخدارساله . [ رِ ل َ / ل ِ ] (از ع ،اِ) رِسالة. کتاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مجله ای است شامل اندکی از مسائلی که از یک نوع باشد. و مجله صحیفه ای است که در آن حکم باشد. (از تعریفات جرجانی ). در اصطلاح علماء اختصاص یافته است به سخنی که مشت
رسالهفرهنگ فارسی عمید۱. پایاننامه.۲. کتابی که در آن مرجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح میدهد.۳. کتاب؛ کتاب کوچک.۴. [قدیمی] نامه.
رسالهدیکشنری فارسی به انگلیسیdiscourse, disquisition, dissertation, essay, graphy _, monograph, pamphlet, paper, thesis, tract, treatise
چهارسالهلغتنامه دهخداچهارساله . [ چ َ / چ ِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) که چهار سال داشته باشد. که چهار سال بر وی گذشته باشد: اجذاع ؛ چهارساله شدن شتر. ارباع ؛ چهارساله شدن گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به چارساله شود.
چارسالهلغتنامه دهخداچارساله . [ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به چهار سال . (ناظم الاطباء).دارای چهارسال . (ناظم الاطباء).
زاهد ششصدهزارسالهلغتنامه دهخدازاهد ششصدهزارساله . [ هَِ دِ ش ِ ص َ هَِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ابلیس که ششصدهزار سال عبادت حق سبحانه و تعالی میکرد و بسبب انکار به لعنت گرفتار شد. (لطائف اللغه ) : زاهد ششصدهزاران ساله را
رسالهلغتنامه دهخدارساله . [ رِ ل َ / ل ِ ] (از ع ،اِ) رِسالة. کتاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مجله ای است شامل اندکی از مسائلی که از یک نوع باشد. و مجله صحیفه ای است که در آن حکم باشد. (از تعریفات جرجانی ). در اصطلاح علماء اختصاص یافته است به سخنی که مشت
ام رسالهلغتنامه دهخداام رساله . [ اُم ْ م ِ رِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ مرکب ) کرکس . (از المرصع). رخمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غیر منصرف است بخاطر علم و مؤنث بودن . (از اقرب الموارد).