رسانهلغتنامه دهخدارسانه . [ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ) حسرت و افسوس و تأسف . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از برهان ). افسوس و تحسر و حسرت . (از شعوری ج 2 ص 10<
رسانهلغتنامه دهخدارسانه . [ رَ / رِ ن َ / ن ِ ] (اِ) وسیله ٔ رساندن .- رسانه های گروهی ؛ وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو و تلویزیون و مطبوعات .
رسانهفرهنگ فارسی عمید۱. حسرت؛ افسوس.۲. اندوه: ◻︎ تو پنجاه سال از پس عمر ایشان / فسانه شنودی و خوردی رسانه (ناصرخسرو: ۴۱).
رسانهفرهنگ فارسی عمیدهر وسیلهای که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم میرساند مانند رادیو، تلویزیون، و روزنامه.
چرسانهلغتنامه دهخداچرسانه . [ چ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلسواربخش کامیاران شهرستان سنندج که در 26هزارگزی شمال باختر کامیاران و یکهزارگزی باختر لون سادات واقع است . دامنه و سردسیر است و 197 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصو
رصانةلغتنامه دهخدارصانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) رصانت . محکم و استوار گردیدن : رصن رصانةً. (از تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استواری و محکمی . (از آنندراج ). محکم بودن و استوار گردیدن . (از فرهنگ فارسی معین ). رصانة عقل و جز آن ؛ استحکام و بسیاری ثبات آن . (از اقرب الموارد)
رشانةلغتنامه دهخدارشانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) ناخوانده مهمان گردیدن و بی دستوری آمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
قطیعه ٔ ریسانةلغتنامه دهخداقطیعه ٔ ریسانة. [ ق َ ع َی ِ رَ ی َ ن َ ] (اِخ ) محله ای است نزدیک مسجد ابن رغبان نزدیک باب الشعیر در مغرب بغداد. (معجم البلدان ).
رسانهزدگیmedia fatigueواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ بیشازحد کاربران با رسانهها که موجب فرسودگی و خستگی و نوعی بیزاری مخاطبان از رسانه میشود
بستۀ رسانهایpress kit, media kit, press packواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اقلام ترویجی، مانند عکس یا اطلاعات پسزمینهای یا فیلم، برای توزیع بین رسانهها در یک نشست خبری یا پیش از معرفی یک محصول جدید
پایش رسانههاmedia monitoringواژههای مصوب فرهنگستانپایش منظم منابع رسانهای برای رصد پوشش و بازتاب اخبار یک سازمان یا مسائل و موضوعات مربوط به آن سازمان یا سازمان رقیب
پوشش رسانهایmedia coverage, press coverageواژههای مصوب فرهنگستانمیزان توجه رسانهها به یک رویداد یا موضوع و نحوۀ انعکاس آن که ممکن است بهصورت خبر، گزارش، تحلیل، تفسیر و مانند آنها باشد
پیشآگاهی رسانهایmedia alert, media advisoryواژههای مصوب فرهنگستانمطلب کوتاه و سادهای که روابطعمومی یک سازمان بهعنوان خلاصۀ یک خبر یا موضوع یا رویدادی درشرفوقوع تهیه و تدوین میکند و به رسانهها و سازمانها ارسال میکند تا برای تهیۀ خبر و پوشش رسانهای به مکانی خاص یا به متنی که منتشر شده است یا منتشر خواهد شد، مراجعه کنند
رسانهزدگیmedia fatigueواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ بیشازحد کاربران با رسانهها که موجب فرسودگی و خستگی و نوعی بیزاری مخاطبان از رسانه میشود
رسانههای اصلیmainstream mediaواژههای مصوب فرهنگستانرسانههای جمعی مسلط و قدرتمندی، مانند روزنامهها و شبکههای بزرگ رادیویی و تلویزیونی، که میتوانند خواستۀ اکثریت مخاطبان را برآورده سازند و در جامعه جریانسازی کنند
رسانههای تبلیغاتadvertising mediaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از رسانههای تبلیغات، شامل رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اینترنت و آگهینماها و مانند آنها، که پیامهای تبلیغاتی را انتقال میدهند
رسانههای جمعیmass mediaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ رسانههای ارتباط جمعی بهویژه تلویزیون و رادیو و روزنامه و شبکههای رایانهای که جمع کثیری از مخاطبان را پوشش میدهد
رسانههای غیراصلیalternative mediaواژههای مصوب فرهنگستانرسانههایی که مکمل رسانههای اصلی و گاه درتقابل با آنها هستند
چرسانهلغتنامه دهخداچرسانه . [ چ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلسواربخش کامیاران شهرستان سنندج که در 26هزارگزی شمال باختر کامیاران و یکهزارگزی باختر لون سادات واقع است . دامنه و سردسیر است و 197 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصو
فرسانهلغتنامه دهخدافرسانه . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) شهری است خرم [ به ناحیت غرب ] و مردمانی اند آمیزنده و با خواسته ٔ بسیار و این شهر به قیروان نزدیک است . (حدود العالم ).
خوشرسانهmediagenicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی فردی که حضورش در رسانهها خواننده یا بیننده یا شنونده را جلب میکند