رسوبلغتنامه دهخدارسوب . [ رَ ] (ع اِ) سر نره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) شمشیر درگذرنده . (ناظم الاطباء). شمشیر ماضی و درگذرنده در ضریبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شمشیر که در زخمگاه دور فروشود. ج ، رُسُب . (مهذب الاسماء). || مرد حلیم . || داهیه (زیرک و هوشیار). (از ا
رسوبلغتنامه دهخدارسوب . [ رُ ] (ع اِ) دُرد. لِرد. ته نشست . در طب هر جوهری غلیظ از مائیه هرچند بر روی آب ایستد یا در میان علو و سفل باشد. (یادداشت مؤلف ). هر چیز که در تک آب و شراب و بول و هر مایعی فرونشیند. دُرد. دردی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). چیزی که در ته آب و شراب و بول و
رسوبلغتنامه دهخدارسوب . [ رُ ] (ع مص ) ته نشین شدن چیزی در آب . (از اقرب الموارد). به تک آب شدن و نشستن در آن . (ناظم الاطباء). ته نشستن . در ته ظروف قرار گرفتن دُرد یا جرم شی ٔ. (فرهنگ فارسی معین ). به تک نشستن چیزی در آب . (صراح اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ). به آب فروشدن . (تاج المصادر
رسوبفرهنگ فارسی عمید۱. ذرات ریز داخل مایع یا گاز که تهنشین میشوند.۲. در آب فرو رفتن چیزی؛ تهنشین شدن؛ در ته ظرف نشستن دُرد یا جرم چیزی.
رسوب 1precipitateواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
رسوب آهکیcalcareous depositواژههای مصوب فرهنگستانرسوبی از نمکهای کلسیمکربنات و منیزمهیدروکسید یا دیگر نمکها که بهدلیل افزایش پ.هاش. در جریان فرایندهای قطبش کاتدی، مانند حفاظت کاتدی، بر سطح مینشیند و مانع از خوردگی آن میشود متـ . پوشش آهکی calcareous coating
رسوب پایابیneritic sedimentواژههای مصوب فرهنگستانرسوباتی که عمدتاً از بقایای موجودات دریایی در ناحیه پایابی به وجود میآید
رسوبیلغتنامه دهخدارسوبی . [ رُ ] (ص نسبی ) دُرد. منسوب به رسوب . (ناظم الاطباء). ته نشسته . (لغات فرهنگستان ). || منسوب به رسوب : اراضی رسوبی . (یادداشت مؤلف ).
رسوب 1precipitateواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
رسوبدهprecipitatorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای از میان برداشتن غبار یا دیگر ذرات بسیار ریز موجود در گازها با باردار کردن آنها توسط میدان الکتریکی و هدایتشان به صفحات جمعآوریکنندة باردار
دگرسانی زیردریاییhalmyrolysis, halmyrosis, submarine weatheringواژههای مصوب فرهنگستانواکنش زمینشیمیایی میان آب دریا و رسوب در مکانهای فاقد رسوبگذاری یا با رسوبگذاری اندک
ترازایشdiagenesisواژههای مصوب فرهنگستانتغییراتی که در دما و فشار پایین، پس از رسوبگذاری یک رسوب، در آن رخ میدهد
ماندهمغناطش پسانهشتیpost-depositional remanent magnetization, PDRMواژههای مصوب فرهنگستانبازماند مغناطیسی ایجادشده در رسوبها پس از رسوبگذاری و پیش از سختشدگی
رسوبیلغتنامه دهخدارسوبی . [ رُ ] (ص نسبی ) دُرد. منسوب به رسوب . (ناظم الاطباء). ته نشسته . (لغات فرهنگستان ). || منسوب به رسوب : اراضی رسوبی . (یادداشت مؤلف ).
رسوبگذاری چرخهایcyclic sedimentationواژههای مصوب فرهنگستاننهشته شدن انواع مختلف رسوبات در یک توالی منظم تکراری
رسوب 1precipitateواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که از یک محلول یا محلول تعلیقی براثر تغییر شیمیایی یا فیزیکی جدا شود
رسوب آبسوwaterside depositواژههای مصوب فرهنگستاننمک و رسوب سختی که در سطوح داخلی دیگهای بخار و برجهای خنککننده براثر آب و محصولات خوردگی و نهشتههای عملیات شیمیایی، مانند پخشکنندهها و بازدارندههای موجود در آن ایجاد میشود متـ . رسوب سمت آب
مرسوبلغتنامه دهخدامرسوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) در غیاث و به تبع آن در آنندراج به معنی به ته نشسته شده و درد هر چیز آمده است به صورت نعت مفعولی از مصدر رسوب ،ولی رسوب لازم است و نعت مفعولی ندارد و آنچه مرسوب معنی کرده اند، معنی راسب است . و رجوع به راسب شود.
تولید رسوبsediment productionواژههای مصوب فرهنگستانمقدار رسوب بهوجودآمده در یک حوضه در نتیجۀ فرایندهای فرسایشی