ترجمه مقاله

رشته

rešte

۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده.
۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام.
۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن.
۴. شاخۀ علمی یا درسی.
۵. آنچه از خمیر آرد گندم به شکل نخ یا نوار باریک می‌برند و پس از خشک کردن در آش، پلو و مانند آن می‌ریزند.
۶. [مجاز] رابطه: رشتهٴ قلبی.
۷. [قدیمی] نخ؛ تار.
۸. [قدیمی] چیزی که برای بستن چیز به کار می‌رود؛ ریسمان؛ بند
۹. (پزشکی) [قدیمی] = پیوک: ◻︎ یکی را حکایت کنند از ملوک / که بیماری رشته کردش چو دوک (سعدی۱: ۶۴).
۱۰. [قدیمی] لگام.
۱۱. (موسیقی) [قدیمی] زه آلات موسیقی.
⟨ رشتهٴ سردرگم: رشته یا کلافی که به هم پیچیده باشد و سر آن پیدا نشود.

۱. بند، تار، ریسمان، نخ
۲. سلسله
۳. رگه
۴. ماکارونی
۵. شعبه
۶. شاخه
۷. زنجیره، سلسله
۸. گرایش
۹. پیوک

ترجمه مقاله