رفاقتلغتنامه دهخدارفاقت . [ رِ ق َ ] (ع اِمص ) همدمی . همراهی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات از قاموس ). یاری . (از نصاب الصبیان ). همراهی . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ).- رفاقت کردن ؛ معاشرت کردن . مجالست کردن . نشست و برخاست کردن . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ). || دوستی و محبت و مهربا
رفاقتفرهنگ فارسی معین(رِ قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دوستی کردن ، همراهی کردن . 2 - (اِمص .) همراهی ، یاری .
سرمایهداری رفاقتیcrony capitalismواژههای مصوب فرهنگستاننظامی در بعضی از کشورهای سرمایهداری که براساس آن قراردادهای تجاری و بانکی و امتیازات و فرصتهای انحصاری و شبهانحصاری در اختیار اقوام و دوستان مقامات دولتی و رهبران تجاری و صاحبان نفوذ قرار میگیرد
سرمایهداری رفاقتیcrony capitalismواژههای مصوب فرهنگستاننظامی در بعضی از کشورهای سرمایهداری که براساس آن قراردادهای تجاری و بانکی و امتیازات و فرصتهای انحصاری و شبهانحصاری در اختیار اقوام و دوستان مقامات دولتی و رهبران تجاری و صاحبان نفوذ قرار میگیرد
نارفیقلغتنامه دهخدانارفیق . [ رَ ] (ص مرکب ) نادوست . ناجوانمرد. که نارفاقتی کند. که شرایط دوستی و رفاقت به جا نیارد. که دوستی و رفاقت را رعایت نکند.