رفتار حریقfire behaviourواژههای مصوب فرهنگستاننحوۀ واکنش حریق به مواد سوختی و پستیوبلندی زمین و وضع هوا
رفتگارلغتنامه دهخدارفتگار. [ رَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) مقابل ماندگار. رفتنی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفتنی شود.
رفتارلغتنامه دهخدارفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشانه
رفتارفرهنگ فارسی عمید۱. واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی؛ طرز عمل.۲. [قدیمی] رفتن.۳. [قدیمی] خرامیدن؛ با ناز راه رفتن.
گرفتارفرهنگ فارسی عمید۱. اسیر؛ دربند؛ دستگیرشده.۲. دچار.۳. [عامیانه] پرمشغله.۴. مبتلا به سختی، رنج، و امثال آنها.۵. [مجاز] عاشق؛ شیفته.⟨ گرفتار آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ گرفتار شدن⟨ گرفتار ساختن: (مصدر متعدی) = ⟨ گرفتار کردن⟨ گرفتار شدن: (مصدر لازم)<
گرفتارلغتنامه دهخداگرفتار. [ گ ِ رِ ] (ن مف ) اسیر. مبتلا. دربند : کجا یافت خواهی تو آرامگاه از آن پس کجا شد گرفتار شاه . فردوسی .چو خاقان ز نخجیر بیدار شدبه دست خزروان گرفتار شد. فردوسی .هر روز مرا
پیشبینی رفتار حریقfire behaviour forecastواژههای مصوب فرهنگستانپیشبینی واکنش حریق در برابر عوامل مختلف برای تسهیل عملیات آتشنشانی یا عملیات آتشسوزی برنامهریزیشده
شرایط محیطی حریقfire environmentواژههای مصوب فرهنگستانتمامی شرایط و عوامل و نیروهای مؤثر در محیط که رفتار حریق را تعیین میکند
شاخص حریقburning indexواژههای مصوب فرهنگستانعددی نسبی که نوع رفتار حریق و میزان تلاش لازم برای مهار حریق را بیان میکند
رفتار لگامگسیختۀ حریقextreme fire behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتار حریق آنچنان شدیدی که به سبب سرعت گسترش و عواملی چون گردباد مانع از اعمال روشهای مهار مستقیم میشود
رفتارلغتنامه دهخدارفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشانه
رفتارفرهنگ فارسی عمید۱. واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی؛ طرز عمل.۲. [قدیمی] رفتن.۳. [قدیمی] خرامیدن؛ با ناز راه رفتن.
رفتارbehaviourواژههای مصوب فرهنگستانهمۀ کنشها و واکنشهای یک اندامگان در پاسخ به محرکهای خارجی و داخلی
رفتاردیکشنری فارسی به انگلیسیact, actions, behavior, behaviour, comportment, conduct, dealing, demeanor, deportment, manner, treatment, way
خرامان رفتارلغتنامه دهخداخرامان رفتار. [ خ ِ رَ ] (اِ مرکب ) رفتنی با ناز و تبختر. رفتنی ازروی خرامندگی : جواظ؛ خرامان رفتار. (منتهی الارب ).
خوشرفتارلغتنامه دهخداخوشرفتار. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (ص مرکب ) خوش رو.آنکه رفتنی زیبا دارد. (یادداشت مؤلف ). || آنکه خوش معاشرت است . خوش سلوک . (یادداشت مؤلف ).
خون گرفتارلغتنامه دهخداخون گرفتار. [ گ ِ رِ ] (ص مرکب ) احمق . ابله . (ناظم الاطباء). || خون گیر. رجوع به خون گیر شود.
چست رفتارلغتنامه دهخداچست رفتار. [ چ ُ رَ ] (ص مرکب ) تندرو. سریعالمشی . خطیف . جلد شتابان . رجوع به چست شود.
سبک رفتارلغتنامه دهخداسبک رفتار. [ س َ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) سریعالسیر در مسافت . (ناظم الاطباء): هَماذی ّ؛ شتر تیزرو و سبک رفتار. (منتهی الارب ). || آنکه دارای رفتاری سبک است . جلف : آه کز قامت چون تیر سبکرفتاران غیر خمیازه ٔ خشکی چو کمان نیست مرا. <p class="autho