رفوزهلغتنامه دهخدارفوزه . [ رُ زِ ] (فرانسوی ، ص ) مردود «در امتحان ». (فرهنگ فارسی معین ) (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رفوزه شدن و رفوزه کردن شود.
رفوزه شدنلغتنامه دهخدارفوزه شدن . [ رُ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . (در امتحان ). پذیرفته نشدن . مقابل قبول شدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه کردن شود.
رفوزه کردنلغتنامه دهخدارفوزه کردن . [ رُ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رد کردن «در امتحان ». نپذیرفتن در امتحان . مقابل قبول کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه شدن شود.
رفوزه شدنواژهنامه آزاداین واژه از کلمه ی فرانسوی refuser گرفته شده که به معنی رد کردن، انکار کردن، و اجازه ندادن است. هم معنی کلمه انگلیسی refuse است.
ماهی ژرفازیdeep-sea fishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ماهی که در ژرفدریا زندگی میکند، اما برای تغذیه به تولیدات ناحیۀ پُرنور (photic zone) متکی است
رفوزه شدنلغتنامه دهخدارفوزه شدن . [ رُ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . (در امتحان ). پذیرفته نشدن . مقابل قبول شدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه کردن شود.
رفوزه کردنلغتنامه دهخدارفوزه کردن . [ رُ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رد کردن «در امتحان ». نپذیرفتن در امتحان . مقابل قبول کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه شدن شود.
رفوزه شدنواژهنامه آزاداین واژه از کلمه ی فرانسوی refuser گرفته شده که به معنی رد کردن، انکار کردن، و اجازه ندادن است. هم معنی کلمه انگلیسی refuse است.
مردودفرهنگ مترادف و متضاد۱. ردشده، رفوزه، ناموفق ≠ قبول ۲. متروک، مطرود، منفور، وازده ≠ مقبول ۳. ناپذیرفتنی، نامقبول، غیرقابل قبول ≠ پذیرفتنی، مقبول
بازندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ، مغبون، متضرر، زیاندیده، مالباخته سرهمبند صید، آدم ساده، مرئوس ازآنجا راندهو ازاینجا مانده، مادرمردۀ چادربرده منقرض شکستخورده▼ قبول نشده، رفوزه، مردود
ردفرهنگ مترادف و متضاد۱. اثر، پی، رگه، علامت، نشان، نقش ۲. اعراض، اقاله، امتناع، انکار، بطلان، تقبیح، تکذیب، طرد، فسخ، نفی، نقض، نکول ۳. استرداد، واپس ۴. رفوزه، مردود ۵. وازده
رفوزه شدنلغتنامه دهخدارفوزه شدن . [ رُ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . (در امتحان ). پذیرفته نشدن . مقابل قبول شدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه کردن شود.
رفوزه کردنلغتنامه دهخدارفوزه کردن . [ رُ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رد کردن «در امتحان ». نپذیرفتن در امتحان . مقابل قبول کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه شدن شود.
رفوزه شدنواژهنامه آزاداین واژه از کلمه ی فرانسوی refuser گرفته شده که به معنی رد کردن، انکار کردن، و اجازه ندادن است. هم معنی کلمه انگلیسی refuse است.