رمانسفرهنگ فارسی عمید۱. (موسیقی) قطعه یا آهنگ پراحساس و عاشقانۀ موسیقی غربی که بهصورت ترانه اجرا میشود.۲. نوعی شعر روایتگونه در ادبیات اروپای غربی.
پرمنشلغتنامه دهخداپرمنش . [ پ ُ م َ ن ِ ](ص مرکب ) مغرور. متکبر. خودپسند. سرکش : چونزدیک دارد مشو پرمنش وگر دور گردی مشو بدکنش . فردوسی .بگیتی ندارد کسی را به کس تو گوئی که نوشیروان است و بس ...شده ست از نوازش چنان پرمنش <br
پرمنشفرهنگ فارسی عمید۱. متکبر؛ خودپسند؛ مغرور.۲. پرخرد.۳. پرمایه و ارجمند: ◻︎ بیاموخت فرهنگ و شد پرمنش / برآمد از انگاره و سرزنش (فردوسی: ۵/۴۹۵ حاشیه).
لالیلغتنامه دهخدالالی . [ لال ْ لی ] (اِخ ) تماس آرتور دو. بارُن دوتلندال . فرمانفرمای فرانسه در هند. مولد رُمانس (درُم ) (1766 - 1702).
همای و همایونواژهنامه آزادنام داستانی از خواجوی کرمانی حاوی 4435 بیت در وصف عشق همای پسر منوشنگ شاه، پادشاه شام، به عشق همایون دختر خاقان چین. این داستان شبیه رمانس است. عاشق و معشوق بعد از فراز و فرودهای بسیار به هم می رسند. شاعر در این اثر به خسرو و شیرین، ویس و رامین، شاهنامه فردوسی و ... نظر داشته است و بسیاری از اشعار آ
جرمانسلغتنامه دهخداجرمانس . [ ج َ ن َ ] (اِخ )بگفته ٔ حافظ ابوالقاسم ، از قرای غوطه ٔ دمشق است . شاید همان جرمان باشد. واﷲ اعلم . (از معجم البلدان ).