رمانیدنلغتنامه دهخدارمانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) متعدی رمیدن . (آنندراج ). رمیدن کنانیدن و ترسانیدن . (ناظم الاطباء). رم دادن . رماندن . انفار. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تنفیر. استنفار. (منتهی الارب ). تشرید. (از اقرب الموارد). با بیم دادن گریزانیدن . دور کردن با ایجاد وحشت . آشفتن و گری
رماندنلغتنامه دهخدارماندن . [ رَ دَ ] (مص ) رم دادن . رمانیدن . تنفیر. تار کردن . تار و مار کردن . رجوع به رمانیدن شود.
رمانیدنیلغتنامه دهخدارمانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رماندنی . قابل رماندن . آنکه یا آنچه بشود او را رمانید.
رماندنلغتنامه دهخدارماندن . [ رَ دَ ] (مص ) رم دادن . رمانیدن . تنفیر. تار کردن . تار و مار کردن . رجوع به رمانیدن شود.
افزازلغتنامه دهخداافزاز. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن و جنبانیدن و رمانیدن دل از کسی . (آنندراج ). ترسانیدن و رمانیدن دل از کسی . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
رمانیدنیلغتنامه دهخدارمانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رماندنی . قابل رماندن . آنکه یا آنچه بشود او را رمانید.
درمانیدنلغتنامه دهخدادرمانیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) درمانده کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مانده کردن . (از مجمل اللغة). خاموش کردن . (از دهار). افحام .(دهار) (المصادر زوزنی ). تَفهیه . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة): اعیاء؛ درمانیدن در رفتن . (دهار).|| درماندن . و رجوع به درماندن شود.
شرمانیدنلغتنامه دهخداشرمانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) شرم کردن کنانیدن و شرم کردن فرمودن و سبب شرم کردن گشتن . (ناظم الاطباء). شرمنده کردن . (آنندراج ).
ارمانیدنلغتنامه دهخداارمانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) آرزو و حسرت بردن . (برهان ) (سروری ). افسوس و پشیمانی خوردن . (برهان ). رجوع به آرمان و ارمان شود.
ترمانیدنلغتنامه دهخداترمانیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) افکندن فرمودن و افکندن کنانیدن . (ناظم الاطباء).