ترجمه مقاله

رمه

rame

۱. گلۀ گاو، گوسفند، یا اسب.
۲. سپاه و لشکر.
۳. [قدیمی] گروه مردم: ◻︎ گر این خواسته زاو پذیریم همه / ز من گردد آشفته شاه رمه (فردوسی: ۱/۲۴۰).
⟨ رمه ‌شدن: (مصدر لازم) ‹رمه گشتن› [قدیمی] جمع شدن؛ گرد آمدن؛ در یکجا جمع شدن.

۱. احشام، رمق، رمک، سیله، فسیله، گله
۲. دسته، گروه
۳. جیش، سپاه، لشکر

ترجمه مقاله