روان پزشکلغتنامه دهخداروان پزشک . [ رَ وام ْ پ ِ زِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول امروز، آنکه شغل وی روان پزشکی باشد. کسی که در روان پزشکی ماهر باشد. کسی که در روان پزشکی متخصص و صاحب نظر باشد. رجوع به روان پزشکی شود.
روانپزشکی پویشیdynamic psychiatryواژههای مصوب فرهنگستاننظامی در روانپزشکی که با سائقهای درونی ضمیر ناآگاهِ مرتبط با الگوهای رفتار سروکار دارد
درون گراییفرهنگ فارسی عمید۱. (روانپزشکی) توجه دادن فکر و علاقه به باطن خویش به جای اندیشه و توجه به جهان خارج.۲. به درون خود فرورفتن.
روانپزشکی اعتیادaddiction psychiatryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از روانپزشکی که به تشخیص و درمان جسمانی یا روانی افراد مبتلا به اختلالهای اعتیادی میپردازد
روانپزشکی پویشیdynamic psychiatryواژههای مصوب فرهنگستاننظامی در روانپزشکی که با سائقهای درونی ضمیر ناآگاهِ مرتبط با الگوهای رفتار سروکار دارد