روزانهلغتنامه دهخداروزانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) آنچه هرروز بکسی داده شود. (آنندراج ). یومی . (ناظم الاطباء). آنچه بیک روز از طعام یا مزد یا پول برای کسی مقررکرده اند. (از فرهنگ نظام ). || هرروزی . (ناظم الاطباء). یومیه . (یادداشت مؤلف ). هر روز. گ
روزانهفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ شبانه] مربوط به روز.۲. به اندازۀ یک روز: مصرف روزانه.۳. (قید) در هر روز: روزانه چند لیوان آب میخورید؟.۴. (اسم) [قدیمی] روز.
روزگانهلغتنامه دهخداروزگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) وظیفه و مواجب و مزد و اجرت و روزینه . || جزء پیشین از سر. (ناظم الاطباء).
روزانههاrushes, dailiesواژههای مصوب فرهنگستاننخستین چاپهای نسخۀ مثبت برای آگاهی از نتیجۀ کار روزانۀ گروه فیلمبرداری متـ . نسخۀ روزانهها rush print
خانک روزانهdaily cellواژههای مصوب فرهنگستانحجم معینی از خاکچال که روزانه با پسماند فشردهشده پر و با پوشانه پوشانده میشود
پوشش روزانهdaily coverواژههای مصوب فرهنگستانلایهای از خاک که در پایان هر روز بر روی پسماند جامد متراکمشده در خاکچال بهداشتی ریخته میشود
اختلافمنظر روزانهdiurnal parallax, geocentric parallaxواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی ظاهری اجرام آسمانی نزدیک به زمین نسبت به ستارههای دوردست که به دلیل جابهجایی ناظر براثر چرخش زمین ایجاد میشود
روزانههاrushes, dailiesواژههای مصوب فرهنگستاننخستین چاپهای نسخۀ مثبت برای آگاهی از نتیجۀ کار روزانۀ گروه فیلمبرداری متـ . نسخۀ روزانهها rush print
خانک روزانهdaily cellواژههای مصوب فرهنگستانحجم معینی از خاکچال که روزانه با پسماند فشردهشده پر و با پوشانه پوشانده میشود
دمای بیشینۀ روزانهdaily maximum temperatureواژههای مصوب فرهنگستانبیشینۀ دما در بازۀ زمانی 24 ساعت پیوسته
دمای کمینۀ روزانهdaily minimum temperatureواژههای مصوب فرهنگستانکمینۀ دما در بازۀ زمانی 24 ساعت پیوسته