روزخسبلغتنامه دهخداروزخسب . [ خ ُ ] (نف مرکب ) آنکه در کارها کاهل و غافل و سست باشد . آدم سست و تنبل در کار. (از ناظم الاطباء). مدبر. (انجمن آرا). کسی که به تنبلی روز را در خواب بگذراند : رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب . <p c
صبح خیزلغتنامه دهخداصبح خیز. [ ص ُ ] (نف مرکب ) سحرخیز : خاقانی صبح خیز هر شام نگشاید جز بخون دل روزه . خاقانی .ای صبح خیزان می کجا آن عقل ما را خون بهاآن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته . خاقانی .رای م
رایلغتنامه دهخدارای . (اِ) رأی . (ناظم الاطباء). فکر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2ورق 16) (مجموعه ٔ مترادفات ).اندیشه . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (ارمغان آص