ترجمه مقاله

روشن

ro[w]šan

۱. تابان؛ تابناک؛ درخشان.
۲. افروخته.
۳. [مقابلِ تاریک] جایی که نور به آن می‌تابد.
۴. [مجاز] واضح و آشکار؛ روش؛ روشان.
۵. [مجاز] آگاه؛ بصیر: ◻︎ شب مردان خدا روز جهان‌افروز است / روشنان را به‌حقیقت شب ظلمانی نیست (سعدی۲: ۶۳۶).

۱. مشعشع، منور، نورانی، نوردار
۲. آشکار، بارز، بدیهی، صریح، عیان، قطعی، مبرهن، محقق، مشخص، مشهود، معلوم، معین، واضح، واضح
۳. کوک
۴. گویا
۵. براق، تابان، جلی، رخشان، متجلی
۶. زلال، شفاف ≠ تاریک، تیره، مبهم، ناگویا، کدر، غیر شفاف

ترجمه مقاله