روملغتنامه دهخداروم . [ رَ ] (اِ) درختی که مقل صمغ آن است و این ماده را ازآن می گیرند. (ناظم الاطباء). نام درختی است که مقل مکی ثمر آن است و بعضی گویند آن درخت است . (برهان ).
روملغتنامه دهخداروم . (اِ) موی زهار. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی رم است که موی زهار باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج ).
روملغتنامه دهخداروم . (اِخ ) ج ِ رومی . (ناظم الاطباء). بر حسب روایات داستانی روم نام رومیان . (ترجمان القرآن جرجانی ). گروهی است از اولاد روم بن عیصو، و رومی منسوب است به آن . گویند: رجل رومی و قوم روم ؛ ومیان مفرد و جمع جز یاء فرقی نیست . (از منتهی الارب ). نام گروهی از اولاد روم بن عیصو.
روملغتنامه دهخداروم . (اِخ ) دهی از بخش قاین شهرستان بیرجند سکنه ٔ آن 671 تن . محصول آنجا غلات و زعفران آب آن از قنات راه آن ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
چروملغتنامه دهخداچروم . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کمارج بخش خشت شهرستان کازرون که در 8هزارگزی شمال کنارتخته ، کنار راه شوسه ٔ کازرون به بوشهر واقع است . جلگه و گرمسیر است و 88 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شاپور، محصولش غ
رویملغتنامه دهخدارویم . [ رُ وَ ] (اِخ ) ابومحمد رویم بن محمد زیدبن رویم بغدادی . صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود.
رژیوملغتنامه دهخدارژیوم . [ رِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای قدیمی ایتالیای جنوبی در تنگه ٔ مسین بوده است و در سال 271 ق .م . به تصرف رومیان درآمد و در سال 90 م . زلزله ای سخت بسیاری از عمارتهای آنرا سرنگون ساخت . (از فوستل ).
رومیلغتنامه دهخدارومی . [ ی ی ] (ع ص ، اِ) بادبان کشتی خالی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رومانلغتنامه دهخدارومان . (اِخ ) ابن سرحان از قاتلان عثمان بن عفان ، که به دست غلامان عثمان به قتل رسید. (از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 174). و رجوع به تاریخ سیستان ص 84 شود.
رومةلغتنامه دهخدارومة. [ م َ ] (ع اِ) سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. (منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. (منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.
رومیلغتنامه دهخدارومی . [ ی ی ] (ع ص ، اِ) بادبان کشتی خالی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رومانلغتنامه دهخدارومان . (اِخ ) ابن سرحان از قاتلان عثمان بن عفان ، که به دست غلامان عثمان به قتل رسید. (از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 174). و رجوع به تاریخ سیستان ص 84 شود.
رومةلغتنامه دهخدارومة. [ م َ ] (ع اِ) سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. (منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. (منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.
درام دروملغتنامه دهخدادرام دروم . [ دِ دُ ] (صوت ) در تداول عامه ، آواز موزیک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دروملغتنامه دهخدادروم . [ دَ ] (ع ص ، اِ) زن کوتاه بالای بدرفتار. (منتهی الارب ). زنی که به گونه ای بد راه می رود و کوتاه قد و کوچک است . (از اقرب الموارد). || زنی که به شب آمد و شد کند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دروملغتنامه دهخدادروم . [ رُ ] (اِخ ) ولایتی است به وسعت 6560 کیلومتر مربع با 275390 تن سکنه واقع در جنوب شرقی فرانسه در دوفینه . کرسی آن والانس است . (از دائرةالمعارف فارسی ).
دریای روملغتنامه دهخدادریای روم . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالروم . دریای مغرب . (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 146). دریای مدیترانه . دریایی میان سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا. رجوع به مدیترانه شود.