رونمالغتنامه دهخدارونما. [ ن ِ ] (نف مرکب ) روی نما. رونمای . نماینده ٔ رخسار. پیداکننده ٔ رخ . نشان دهنده ٔ چهره . کاشف عارض . || (اِ مرکب ) رونما. روی نما. هدیه ای که عروسان را دهند. (شرفنامه منیری ) (از آنندراج ). کنایه از هدیه ای است که در وقت دیدن روی عروس دهند. (انجمن آرا) (از برهان ). ه
رونمایی هواگردrollout2/roll-out2, RO2واژههای مصوب فرهنگستانپردهبرداری از اولین پیشنمون هواگرد یا هواگرد نو بهمنظور تحویل آن به خریدار
مژدک رونماdesire chipواژههای مصوب فرهنگستانمژدکی که به تازهواردان گروههای دوازدهقدمی داده میشود تا آنها را برای پاک ماندن در بیستوچهار ساعت اولیۀ پس از ورود ترغیب نماید متـ . مژدک بیستوچهارساعته twenty four hour chip
گرانمایگیلغتنامه دهخداگرانمایگی . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بزرگی . ارجمندی . عزت و جلال : سرنامه کردآفرین از نخست گرانمایگی جز به یزدان نجست . فردوسی .سپهدار پس گیو را پیش خواندبه تخت گرانمایگ
پیرانماcyclorama 2واژههای مصوب فرهنگستانعکسی بزرگ متشکل از چند قطعه عکس که بر دیوارۀ داخلی اتاقی استوانهای قرار میگیرد تا برای تماشاگری که در وسط اتاق قرار دارد جلوهای طبیعی را به نمایش درآورد
رونمایی هواگردrollout2/roll-out2, RO2واژههای مصوب فرهنگستانپردهبرداری از اولین پیشنمون هواگرد یا هواگرد نو بهمنظور تحویل آن به خریدار
مژدک رونماdesire chipواژههای مصوب فرهنگستانمژدکی که به تازهواردان گروههای دوازدهقدمی داده میشود تا آنها را برای پاک ماندن در بیستوچهار ساعت اولیۀ پس از ورود ترغیب نماید متـ . مژدک بیستوچهارساعته twenty four hour chip
handselsدیکشنری انگلیسی به فارسیدستها، رونما، فال، شانس، هدیه، پول، دشت اول صبح، پیش قسط، بیعانه دادن، عیدی دادن، رونما دادن، دشت کردن
handselدیکشنری انگلیسی به فارسیدست چپ، رونما، فال، شانس، هدیه، پول، دشت اول صبح، پیش قسط، بیعانه دادن، عیدی دادن، رونما دادن، دشت کردن
رونمایی هواگردrollout2/roll-out2, RO2واژههای مصوب فرهنگستانپردهبرداری از اولین پیشنمون هواگرد یا هواگرد نو بهمنظور تحویل آن به خریدار
دارونماplaceboواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای کاملاً همشکل با یک فراوردۀ دارویی، ولی فاقد مادۀ مؤثر دارویی
مژدک رونماdesire chipواژههای مصوب فرهنگستانمژدکی که به تازهواردان گروههای دوازدهقدمی داده میشود تا آنها را برای پاک ماندن در بیستوچهار ساعت اولیۀ پس از ورود ترغیب نماید متـ . مژدک بیستوچهارساعته twenty four hour chip