رویاروفرهنگ فارسی عمید۱. روبارو؛ روبهرو؛ برابر هم؛ رویدرروی.۲. در مقابل: ◻︎ مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ـ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
روارولغتنامه دهخداروارو. [ رَ رَ / رُو / رُ رُو ] (اِمص مرکب ) کثرت آمد و شد خلق . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). آمد و شد خلق در شادی یا شیون . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).بسیاری آمد و رفت مردم . (ناظم الاطباء) <span class="
روارولغتنامه دهخداروارو. [ رُ وا ] (ص مرکب ، ق مرکب ) روبارو. روبرو. مقابل و مواجه . (ناظم الاطباء).
رواروفرهنگ فارسی عمید۱. کثرت آمدوشد.۲. آمدوشد مردم درجایی.۳. پیاپی و باشتاب رفتن گروهی از مردم یا سپاهیان: ◻︎ زمین از بار آهن خم گرفته / هوا را از روارو دم گرفته (نظامی۲: ۲۵۴).⟨ روارو برآمدن: [قدیمی] فریاد روارو بلند شدن؛ بانگ بروبرو زدن: ◻︎ روارو برآمد که بگشای راه / که آمد نوآیین یکی پیشگاه (فرد
رویارویلغتنامه دهخدارویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله ٔ بادغیسی .خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی .<p cla
رویاروییencounterواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ مستقیم یا درگیری احساسی یک یا چند فرد با فرد یا افراد دیگر در یک گروه
رویارویلغتنامه دهخدارویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله ٔ بادغیسی .خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی .<p cla
رویاروییencounterواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ مستقیم یا درگیری احساسی یک یا چند فرد با فرد یا افراد دیگر در یک گروه
رویارویی با پیشامدهاincident responseواژههای مصوب فرهنگستانعملی در پاسخ به پیشامدی که بر امنیت اطلاعات تأثیر منفی دارد
رویارویی فرهنگیcultural confrontationواژههای مصوب فرهنگستاندرگیری میان دو فرهنگ که از درگیری لفظی تا تقابل خشن را شامل میشود