رویشلغتنامه دهخدارویش . [ ی ِ ] (اِمص )عمل روییدن . نمو. (فرهنگ فارسی معین ) (لغات فرهنگستان ). رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 162 و 166 و 172 شود.
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
داغنشئگیrushواژههای مصوب فرهنگستانحسی لذتبخش و عمیق و فوری همراه با سرخ شدن صورت که بعد از تزریق موادی نظیر هروئین و کوکائین و مورفین به وجود میآید
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بازکاربردreuse processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیت انسان که به استفادة مجدد از دستساختهها، پیشاز ورود به بافتمان باستانشناختی، منجر شود
رویشندلغتنامه دهخدارویشند. [ رَ ش َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند جُنّه و سپر. || رأس و سر. (ناظم الاطباء) (از برهان ) .
رویشیلغتنامه دهخدارویشی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به رویش . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رویش شود.- دستگاه رویشی ؛ مجموعه ٔ اندامهایی که جهت رشد و نمو گیاهان بکار می افتد و آنها عبارتند از: ریشه ، ساقه و برگ . مقابل دستگاه زایشی . (فرهنگ فارسی معین ).
رویش 1incrementواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع افزایش در محیط یا قطر یا سطح برابر سینه یا ارتفاع یا حجم یا کیفیت یا ارزش درخت
رویش 2outgrowthواژههای مصوب فرهنگستانتخریب پوسته و لایههای خارجی که به ظهور یک یاختۀ رویای جدید منجر میشود
دندانرویی تأخیریretarded dentition, delayed dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش اولین دندانهای شیری بعد از سیزدهماهگی یا رویش اولین دندانهای دائمی بعد از هفتسالگی متـ . رویش تأخیری delayed eruption
رایشانواژهنامه آزاداندیشیدن بسیار و انبوه، رویش بسیار اندیشه و رای، خیزش در رویش اندیشه و رای، رویش ناگهانی اندیشه های بسیار، اندیشه زار انبوه، رای داری و رای پروری بسیار...
رویشندلغتنامه دهخدارویشند. [ رَ ش َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند جُنّه و سپر. || رأس و سر. (ناظم الاطباء) (از برهان ) .
رویشیلغتنامه دهخدارویشی . [ ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به رویش . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رویش شود.- دستگاه رویشی ؛ مجموعه ٔ اندامهایی که جهت رشد و نمو گیاهان بکار می افتد و آنها عبارتند از: ریشه ، ساقه و برگ . مقابل دستگاه زایشی . (فرهنگ فارسی معین ).
رویش 1incrementواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع افزایش در محیط یا قطر یا سطح برابر سینه یا ارتفاع یا حجم یا کیفیت یا ارزش درخت
رویش 2outgrowthواژههای مصوب فرهنگستانتخریب پوسته و لایههای خارجی که به ظهور یک یاختۀ رویای جدید منجر میشود
درویشلغتنامه دهخدادرویش . [ دَرْ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ عبدالوند هیهاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
درویشلغتنامه دهخدادرویش . [ دَرْ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد طالوی ، مکنی به ابوالمعالی . ادیب قرن دهم هجری است . رجوع به طالوی در ردیف خود شود.
درویشلغتنامه دهخدادرویش . [ دَرْ ] (اِخ ) (غلامحسین ...) معروف به درویش خان (1251 - 1305 هَ . ق .). آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد تهران ، پدرش بشیر طالقانی کارمند اداره ٔ پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در حدود <span
درویشلغتنامه دهخدادرویش . [ دَرْ ] (اِخ ) احمد قابض . از وزرا و رجال دولت تیموریان در هرات . وی ابتدا جزو اراذل عمال بود و به صاحب جمعی و قابضی قیام می نمود سپس ترقی کرد و امیر تومان دارالسلطنه ٔ هرات شد. در سال 911 هَ . ق . بوسیله ٔ خواجه صاین الدین علی دستگی
درویشلغتنامه دهخدادرویش . [ دَرْ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابا احمدی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).