ریاضتفرهنگ فارسی عمید۱. (تصوف) تحمل رنج برای تهذیب نفس و کسب اخلاق خوب.۲. تحمل رنج و مشقت.۳. [قدیمی] به کار انداختن عضلات بدن برای تقویت جسم؛ ورزش.۴. [قدیمی] رام کردن اسب.
ریاضتلغتنامه دهخداریاضت . [ ض َ ] (ع اِمص ) رنج . تعب . زحمت . محنت . (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (غیاث اللغات ). || کوشش با رنج و تعب . (ناظم الاطباء). کوشش و سعی . (فرهنگ فارسی معین ). || تعلیم اسب جهت سواری . (از غیاث اللغات ). ریاضت کردن اسب . رام کردن اسب . سوغان دادن . رام کردن توسن .(یا
ریاضتفرهنگ فارسی معین(ضَ) [ ع . ریاضة ] (اِمص .) 1 - رنج کشیدن برای تهذیب نفس . 2 - ورزش ، تمرین . 3 - کوشش ، سعی .
راددلغتنامه دهخدارادد. [ دُ ] (اِ) شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلند باشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد : فسیله به رادد همی داشتی شب و روز در دشت نگذاشتی .اما ظاهراً مصحف راود باشد. و در فهرست شاهنامه ٔ ولف نیز را
ریاضتطلبیasceticismواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیتی در فرد یا شیوۀ زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی
ریاضتطلبیasceticismواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیتی در فرد یا شیوۀ زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی
ریاضتکشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کش، زاهد، زاهدمنش، سختگیر، معتکف، تارک دنیا، گوشهنشین، گوشهگیر، باتقوا، معتدل [حالت اسمی: مرتاض▲]
ناورزیدهلغتنامه دهخداناورزیده . [ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت ناکشیده . ریاضت نادیده . که ورزیده و کارکشته و ماهر نیست .
ریاضتطلبیasceticismواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیتی در فرد یا شیوۀ زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی