ریاللغتنامه دهخداریال . (اسپانیایی ، اِ) یک نوع پول مسکوک که سابقاً درایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنج شاهی بوده چه هر قرانی بیست شاهی است و ریال بیست وپنج شاهی .(از ناظم الاطباء). واحد پول که در زمان محمدشاه قاجار (1250 -
ریاللغتنامه دهخداریال . (ع اِ) آب دهن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ریل شود.
ریالفرهنگ فارسی عمید۱. واحد پول ایران، برابر با یکدهم تومان.۲. واحد پول عربستان، عمان، قطر و یمن.۳. [منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول معادل یک قِران و پنج شاهی.
ریل سومthird rail, contact rail, current collector rail, conductor railواژههای مصوب فرهنگستانریلی اضافی به موازات ریلهای اصلی برای تأمین نیروی برق قطارهای برقی
ریل ممتدcontinuous welded rail, CWR, long welded rail, welded rail, ribbon railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که از جوش دادن چند قطعه ریل استاندارد یا ریل کوتاه به دست میآید
ریل هادیguide rail, closure rail, lead railواژههای مصوب فرهنگستانقطعه ریلی که بین پاشنۀ سوزن و تکۀ مرکزی قرار میگیرد
ریل پایهتختflat bottomed rail, Vignoles rail / Vignol rail, tee rail, T-railواژههای مصوب فرهنگستانریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایۀ ریل است
خرابی ریلrail failure, rail defectواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در ریل که ممکن است باعث شکستگی یا ایجاد حفره در ریل شود و استفاده از ریل را غیرممکن سازد
ریالونلغتنامه دهخداریالون . [ ] (اِخ ) نام یکی از پسران حضرت یعقوب از لیاردند نه ازمادر حضرت یوسف . (از مجمل التواریخ و القصص ص 194).
کامین ریاللغتنامه دهخداکامین ریال . (اِخ ) شهری است در کنار رودخانه ٔ کوچک «زیجه » به اسپانیا. رجوع به صفحه ٔ 94 ج 2 الحلل السندسیه شود.
ریالونلغتنامه دهخداریالون . [ ] (اِخ ) نام یکی از پسران حضرت یعقوب از لیاردند نه ازمادر حضرت یوسف . (از مجمل التواریخ و القصص ص 194).
داریاللغتنامه دهخداداریال . [ دارْ ] (اِخ ) گذرگاهی در کوههای گرجستان بوده است که مردمان شمال نجد ایران از آن برای عبور بسمت ایران مرکزی استفاده میکرده اند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 284 شود.
ذات الریاللغتنامه دهخداذات الریال . [ تُرْ ر ی ] (اِخ ) نام باغی باشد معروف . و ریال جمع رأل به معنی چوزه ٔ شترمرغ است . (المرصع).
گوریاللغتنامه دهخداگوریال . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 85000 گزی جنوب کهنوج و 6000 گزی شمال راه مالرو میناب به رمشک . سکنه ٔ آن 20 تن است . (از فرهنگ ج
فیلاریاللغتنامه دهخدافیلاریال . [ فیل ْ لا ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای اسپانیاست . (یادداشت مؤلف ). در مشرق اسپانیا قرار دارد و20025 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر).
کامین ریاللغتنامه دهخداکامین ریال . (اِخ ) شهری است در کنار رودخانه ٔ کوچک «زیجه » به اسپانیا. رجوع به صفحه ٔ 94 ج 2 الحلل السندسیه شود.